همان گونه که پیشتر اشاره شد مأمون به پیشنهاد فضل بن سهل حضرت امام رضا صلوات الله علیه را به مرو دعوت کرد، به این نیت که ساداتی که در گوشه و کنار، عَلَم مخالفت با او را بلند کرده بودند، سرکوب نموده و در اذهان عمومی نظر مریدان و ارادتمندان به آن حضرت را نسبت به ایشان برگرداند واو را نزد آنان تضعیف کند و چنین وانمود نماید که امام رضا صلوات الله علیه
حبّ جاه و مقام دارد و طالب دنیا است؛ ولی غافل از این که همهی دل ها به دست خداوند متعال بوده و فقط او مقلّب القلوب است نه دیگران.
برخلاف خواسته مأمون، این ولایتعهدی سبب شد که محبّت مردم روز به روز نسبت به امام رضا صلوات الله علیه افزون گردد. از این رو مأمون تصمیم گرفت که علما و دانشمندان مذاهب و مکاتب مختلف را دعوت کند و مجلس بحث و مناظره تشکیل دهد و آن ها در بحث ومناظره تشکیل دهد و آن ها در بحث و مناظره حضرت را شکست دهند و عجز و ناتوانی و نقصان علمی حضرت شهرهی عام و خاص گردد.
ولی این نقشهی مأمون نیز نتیجهی معکوس داد و موجب شد که علم، فضل و کمالات امام رضا صلوات الله علیه روشنتر شده و حتّی علمای بزرگ نیز به ایشان ایمان آوردند؛ چرا که علمای تمام مکاتب اعمّ از اسلام، یهود، نصارا، مجوس و دیگر فرقهها در بحث و مناظره با آن حضرت بدون استثنا مغلوب شده به علم و فضل و تسلّط آن بزرگوار
حضرت بر جمیع علوم و معارف ادیان مختلف اعتراف میکردند.
این مناظرات موجب شد که دانشمندان در بین طبقات مختلف اظهار کنند که حضرت امام رضا صلوات الله علیه بر خلافت و ولایت از مأمون سزاوارتر است و طبیعتاً این خبرها با واسطه به گوش مأمون میرسید و این حیلهی مأمون نیز با شکست عجیبی روبرو شده و به این نتیجه رسید که تنها راهی که باقی مانده مسموم نمودن و کشتن حضرت است.
بنابراین برای رسیدن به این هدف، طرح قتل حضرت را در سر میپروراند و کاملاً دقّت داشت که مردم خصوصاً ارادتمندان امام صلوات الله علیه متوجه نقشهی او نشوند.از این رو همیشه در ظاهر به حضرت احترام میگذاشت و ابراز علاقه و محبت مفرط به آن بزرگوار مینمود؛ ولی در باطن شدیداً بغض و کینهی حضرت را در دل داشت و همواره طرح قتل حضرت در سر میپروراند. و به این نتیجه رسید که فضل بن سهل در مشورتی که پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا صلوات الله علیه را نمود، اشتباه و خیانت کرده است.