امام رضا صلوات الله علیه در ادامهی مسیر وارد نیشابور شدند. دو نفر از پیشوایان که ابوزرعه یکی از آنها ابوزرعه و محمّد بناسلم از حافظین احادیث شریف رسول الله صلی الله علیه و آله به حضور آن حضرت مشرّف شده و عرض کردند: شما را به حقّ پدران پاک و گذشتگان کرامتان قسم میدهیم که
صورت مبارک خود را برای ما نمایان کنید و حدیثی از پدران خود از جدّ بزرگوارتان برای ما نقل نمایید که ما بدین واسطه به یاد شما باشیم.
علامّهی مجلسی رحمه الله در بحارالأنوار می نویسد:ابیصلت می گوید:
امام رضا صلوات الله علیه بر روی شتر در داخل هودج و محملی بودهاند و چهرهی نورانی آن بزرگوار ظاهر نبوده است.(1)
حضرت شتر خود را متوقف نمود و چهرهی مبارک نمایان کرد وچشمهای مردمی که در انتظار آن حضرت بودند به جمال حضرت منوّر گردید ؛ عدّهای از مردم فریاد میکشیدند ؛ گروهی میگریستند و بعضی گریبان چاک زده و خود را به خاک میانداختند. تا نیمهی روز مردم در همین شور و حال بودند. آن روز مردم به قدری گریه کردند و اشک ریختند که اگر جمع میشدند چون نهر جریان پیدا میکرد.
نمایندگان مردم و قضات فریاد کشیده میگفتند: ای مردم! گوش دهید و فراگیرید، فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را آزار ندهید. ساکت باشید.
سرانجام همهی مردم ساکت شدند تا حضرت رضا صلوات الله علیه حدیث را بیان کنند.
در آن روز برای نوشتن این حدیث – که به حدیث سلسلة الذّهب معروف شد – علاوه بر آن تعداد کثیری که این حدیث را حفظ نمودند،
24 هزار قلمدان کشیده شد و (به لحاظ وسعت جمعیت چون ظاهراً صدای حضرت مستقیماّ به همهی مردم نمیرسید) ابوذرعه و محمّد بناسلم کلمات این حدیث را برای مردم بازگو کرده و به مردم منتقل مینمودند.
حضرت رضا صلوات الله علیه حدیث را از پدران خود از قول رسول الله صلی الله علیه و آله از جبرئیل نقل کردند که : خداوند متعال فرمود:
«کلمة لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی».(2)
کلمهی «لا اله الا الله» حصار و قلعهی مستحکم من است، پس کسی که این کلمه را بگوید در حصار من داخل شده است و کسی که در حصار من داخل شود از عذاب من در امان است.
حضرت این حدیث قدسی را برای مردم نیشابور بیان کردند و به راه افتادند، سپس برگشته و اضافه فرمودند:
«بشرطها و شروطها و انا من شروطها».(3)
«شرط و شروطی دارد و از جمله ی آن شرط ها من هستم».
بدیهی است که معنای شرط بودن امام رضا صلوات الله علیه این است که هرکس به ولایت و امامت علیّ بن موسی الرضا صلوات الله علیه ایمان
داشته باشد مسلمان واقعی است، چرا که در بین فرقهها و مذاهب مختلف اسلامی تنها آن فرقهای که اعتقاد به علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه دارند شیعهی دوازده امامی محسوب میشوند.
بنابراین، قلعه و مانع بودن کلمهی طیبه «لا اله الا الله» از عذاب اِلاهی فقط مربوط به شیعیان و منحصر به آنهاست. و همان طوری که اگر کسی قائل به این کلمهی طیبّه باشد، ولی به رسول الله صلی الله علیه و آله ایمان نداشته باشد، برای او ثمرهای ندارد.
همچنین اگر کسی به صورت کامل به جانشینان رسول الله صلی الله علیه و آله معتقد نباشد و قائل به کلمهی طیبهی «لا اله الا الله» باشد، این کلمه برای او حاصلی نخواهد داشت؛ چرا که «لا اله الا الله» گفتن او قولی بدون محتوا وادّعایی بدون ایمان واقعی است وهمین معنای سخن علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه فرمودند: «بشرطها و شروطها و انا من شروطها».
جالب این که اباصلت هروی می گوید: وقتی که از امام رضا صوات الله علیه دربارهی شهادت به «لا اله الا الله» سؤال شد که یقین و اخلاص در آن چیست؟
حضرت فرمودند:
«طاعة الله و طاعة رسول الله صلی الله علیه و آله،و ولایة اهلبیته صلوات الله علیهم».(4)
«اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولایت اهلبیت آن حضرت».
در حسن ختام این بحث روایتی رانقل می کنیم که علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه از قول جبرئیل نقل کردند که «یقول الله عزوجل: ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی».(5)
«خداوند عزوجل میفرماید: ولایت علی بن ابیطالب علیهالسلام قلعه و حصار من است، پس کسی که داخل این قلعه شود از عذاب من در امان است.
بنابر آنچه از مجموع این بحث و فرمایشات امام علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه نتیجهگیری میشود، این است که نشانهی خلوص در کلمهی توحید، اطاعت از خدا و رسول و ولایت اهلبیت آن حضرت علیهمالسلام است و در نهایت کلمهی طیبه «لا اله الا الله» – یعنی حصن حصین اِلاهی – در ولایت امام علی بن ابیطالب علیهماالسلام خلاصه میشود.
1) بحارالأنوار: ج 49 ص 120 ح 1، عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه: ج 2 ص 134 ح 1.
2) کشف الغمه: ج 3 ص 144 و 145، بحارالأنوار: ج 49 ص 126 ح 3،عوالم العلوم: ج 22 ص 234.
3) عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه: ج 2 ص 135 ح 4.
4) بحارالأنوار: ج 49 ص 121، عوالم العلوم: ج 22 ص 232 ح 1.
5) عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه: ج 2 ص 136.