جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گفتگوی امام با آهوی زبان بسته

زمان مطالعه: 2 دقیقه

عبدالله بن شبرمه گفت: درمکانی بودیم حضرت رضا علیه السلام به آن مکان وارد شدند ما درباره ی امامت ایشان گفتگو می کردیم وقتی امام خارج شدند من و دوستم ابن یعقوب سراج از اهل برمه (یا بیرمانی یکی ازکشورهای جنوب شرقی آسیا که همسایه ی بنگلادش است) در پی آن حضرت رفتیم ما به امامت آن جناب معتقد نبودیم چون زیدی مذهب بودیم. هنگامی که به بیابان رسیدیم ناگهان یک دسته آهو به ما رسیدند. امام رضا علیه السلام اشاره به یک برّه آهو نمودند، آهو پیش آمد و در مقابل حضرت ایستاد امام علیه السلام دست برسرآن آهو مالیدند، در آن موقع آهو به اِضطراب افتاد که به چراگاه برگردد، آن جناب سخنی گفتند که ما نفهمیدیم چگونه آهو آرام گرفت، سپس امام به عبدالله گفتند: آیا هنوز ایمان نمی آوری؟ عرض کردم چرا مولا و سرور من، شما حجّت خدا بر مردم هستید من به شما ایمان آوردم (از مذهب زیدیّه برگشتم) آن گاه به آهو(1) فرمودند: برو آهو به حرکت افتاد امّا از

چشمهایش اشک می ریخت خود را به حضرت رضا علیه السلام می مالید و به چرا رفت. امام علیه السلام فرمودند: آیا می دانی این آهو چه می گوید؟ گفت: خدا وپیامبر و فرزند پیامبر بهتر می دانند. امام علیه السلام فرمودند: آهو گفت: وقتی من را صدا زدید امیدوار شدم ازگوشت من می خواهید بخورید و خدمت شما رسیدم (منظور اینکه آهو خوشحال شده که می خواهد خوراک امام رضا علیه السلام شود) همین که دستور به بازگشت من را دادید افسرده شدم (ناراحت شدم که این افتخار نصیب من نشد).(2)


1) در مجلّه ی اطّلاعات هفتگی شماره 1447، 7 / 6 / 1348 گزارشی از یک جهانگرد ایرانی به نام عیسی امیدوار چاپ شده که جالب است او نقل می کند: که میمون ها جلد دوربین عکاسی و پیراهنش را ربودند. ناچار شد به مرد مقدّس که روحانی آن منطقه بود مراجعه کند وشکایت نماید. مرد مقدّس کلماتی خطاب به میمون ها بر زبان آورد. میمون ها بعد از سخنان مرد مقدّس جلد دوربین و پیراهنش را پس آوردند. پس ما نتیجه می گیرم وقتی یک روحانی مقدّس هندی زبان میمون ها را می فهمد و به آن هاخواسته خود را تحمیل می کند از امام معصوم علیه السلام هیچ بعید نیست بلکه لازمه ی امامت همین کارها است ائمّه ی ما معجزه دارند و یکی از معجزات “منطق الطیر” است مانند حضرت سلیمان علیه السلام. به گفته ی قرآن با حیوانات صحبت می کردند و در قرآن صحبت آن پیغمبر با مورچه ها و هدهد آمده است. (سوره ی نحل آیات 18 تا 21).

2) بحارجزء 49، ص 53.