جعفر بن یحیی میگوید: از عیسی بن جعفر شنیدم، هنگامی که هارون از رقه رهسپار مکه بود، به او میگفت: به یادآور که درباره خاندان ابیطالب سوگند خوردی، که اگر یکی از آنها پس از موسی، مدعی امامت شود، پس از حبس گردن او را بزنی، اینک علی فرزندش مدعی این امر است، و آنچه درباره پدرش گفته میشد درباره او میگویند.
هارون با خشم به من نگریست و گفت: چه فکر میکنی، میخواهی همه آنان را
بکشم…؟
موسی بن مهران گفته است: هنگامی که این را از جعفر بن یحیی شنیدم، نزد حضرت رضا علیهالسلام روانه شدم، او را بدان آگاه کردم.
امام رضا فرمود: مرا با اینها چه کار است؟ به خدا سوگند اینها نمیتوانند، هیچ آسیبی به من برسانند.
تحریک خلفا برای سرکوب مخالفان، در حد متوازن و معقولی متوقف نمیشد، و گاهی به مرحله خطرناکی میرسی، هارونالرشید برای شنیدن این تحریکات، گوشهای شنوایی داشت، این اثبات است که عدوات برمکیان با اهلبیت علیهمالسلام از همه مردم بیشتر، و کینه آنها نسبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله از همه فزونتر بود، چنان که نقل شده یحیی بن خالد برمکی بود که دستور کشتن امام موسی بن جعفر علیهالسلام را داد(1)، و این همان هنگام بود که خلافت عباسی در زیر سایه رحمت و شفقت آنها اداره میشد(2)
امام رضا علیهالسلام انتقامی را که خداوند از خاندان برمک گرفت، و آنها را خوار و نابود ساخت، سبب آن را ظلم و ستم شدیدی بیان فرمود، که از آنها به امام موسی بن جعفر علیهالسلام رسید(3)
در این مورد کافی است بدانیم که یحیی بن خالد بود، که زمینه توطئه قتل امام کاظم علیهالسلام را، نزد هارون فراهم ساخت و از ضعف نفس و سادگی برخی از علویان، در این مرود بهرهبرداری کرد، و او را به این کار برانگیخت.(4) و کینهتوزانه هارون را بر آن داشت که امام رضا علیهالسلام را، نیز به پدرش ملحق کند، چنان که روزی به او گفت:
این علی فرزندش (موسی بن جعفر علیهالسلام) نشسته، و مدعی امامت است.
هارون گفت: آنچه به پدرش کردیم برای ما بس نیست، تو میخواهی همه آنان را بکشیم(1)؟
هارون سخن او را با پاسخی که نمایانگر عظمت فاجعهای است، که درون او را پر
کرده، رد میکند، و با این واژهها، از پیکاری تمام نشدنی که در ژرفای وجود او در جریان است، پرده برمیدارد، آری بس است او را گناه کشتن نفس پاک امام موسی بن جعفر علیهالسلام که تا زمانی که خشنود و مطمئن به لقای پروردگار خود شتافت، و رسالت خود را با امانت و اخلاص به پایان برد، او را به انواع رنج و بلا مبتلا گردانید، و دیگر این ستمگر سرکش توان تحمل وبال گناهی بیش از این را ندارد، و چه گناهی بزرگ و سنگین!
1) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 226.
2) عمدةالطالب ص 185 چاپ اول نجف.
3) بحار ج 48 ص 249 از کافی.
4) غیبت شیخ طوسی ص 22.