جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کمک آبرومندانه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

«یسع بن حمزه» می‏گوید: من در مجلس حضرت رضا علیه‏السلام بودم و با ایشان گفتگو می‏کردیم؛ ناگاه مردی بلند قامت و گندمگون وارد شد و سلام کرد و گفت: من از دوستان شما، پدران و اجدادتان هستم. از سفر حج می‏آیم، ولی اندوخته‏ام تمام شده؛ مقداری توشه‏ی راه به من بدهید تا به وطنم برسم. وقتی به شهرم رسیدم، معادل همان مقدار صدقه خواهم داد.

امام رضا علیه‏السلام برخاستند و به اندرون خانه رفتند و پس از چندی بیرون آمده، در اتاق را بستند و دستشان را از پنجره‏ی بالای در بیرون

آوردند و به حاجی در راه مانده فرمودند:

این دویست درهم را بگیر و مخارج سفرت را با آن تأمین کن. وقتی به وطن رسیدی، لازم نیست آن را از جانب من به فقرا صدقه بدهی، آن را به تو بخشیدم؛ برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا ببینی. سپس آن شخص به سوی وطن خود بازگشت.

سلیمان جعفری یکی از همراهان امام عرض کرد: فدایت شوم؛ لطف فراوان نمودی، اما چرا پول را از بالای پنجره دادی و خود را از آن مسافر پوشاندی؟

امام علیه‏السلام فرمودند: از آن ترسیدم که مبادا وقتی که با او رخ به رخ می‏شوم، خواری سؤال کردن را در چهره‏اش مشاهده نمایم. آیا نشنیده‏ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

آن کسی که احسان خود را بپوشاند، پاداش او برابر پاداش هفتاد حج (مستحبی) است و آن کسی که آشکارا گناه کند، درمانده‏ی بیچاره است و آن کس که آن را بپوشاند، زیر پوشش آمرزش خداست.

و آیا سخن یکی از پیشینیان را نشنیده‏ای که می‏گوید: هر گاه برای رفع نیازی نزد او بروم، به سوی اهل خانه‏ام باز می‏گردم، در حالی که آبرویم به جای خود باقی است.(1)


1) فروع کافی، ج 4، صص 24 – 23.