ایرانیان درصدر اسلام پس ازآگاهی و اطّلاع از اینکه دین اسلام دینی ساده است و دارای وحدت همگانی تساوی مسلمانان رعایت عدل و حقّ- عدم تفاوت و امتیاز نژادی عنوان برادری و برابری- راستی و درستی مسلمانان باعث شدکه به محض بروز جهاد و مبارزهای عجیب مذهبی و فتوحات دینی که مسلمانان را در آن غرضی جز نشرکلمه ی حقّ و بلندی لوای اسلام و قبول رسوم و شرایع دین نبود و
عواملی دیگر هم چون مشاهده ی روش عدل و داد، حسن رفتار، و معامله ی فاتحان با شکست خوردگان رعایت عهد و پیمان- احترام قرارداد و گفتار- دیدن تقوی و عزّتِ نفس، ملاحظه ی پاکدامنی و خداشناسی مسلمین به همین جهت آنان از روی رضا و رغبت سر اطاعت و تسلیم را در برابر این دین فرود آورده و پیرو آن گردیدند.
موارد بالا در موقعی بود که مسلمانان پس از فتح ایران در زمان خلیفه ی دوّم که او هم با راهنمایی های حضرت امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام توانست ایران را فتح نماید و هر چه ایشان می گفتند او هنگام فتح ایران انجام می داد به همین جهت ایرانیان اسلام راستین را به چشم خود دیدند و آن را از جان و دل پذیرفتند.
ولی این مدّت کوتاه بود چون بعد از شهادت حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام که خلافت خلفای راشدین به پایان رسید به واسطه ی بدرفتاری و سوء سلوک و رفتار بنی امیّه(1) و امتیاز نژاد خود به دیگران و جلوگیری ازنفوذ ایرانیان و ندادن مداخله به آن ها از هر جهت و تحقیر آن ها موجب بدبینی به آن ها گردید لذا ایرانیان کمک زیادی برای براندازی بنی امیّه نمودند؛ نمونه ی آن ابومسلم خراسانی است که اگر فرماندهی او وکمک ایرانیان نبود، بنی امیِّه به آن سادگی سقوط نمی کردند. ولی بنی عبّاس(2) نمک به حرامی کردند و منصور عبّاسی این سردار دلاور را به طرز
فجیعی به قتل رسانید. آن ها به ظاهر با ایرانیان لاف دوستی می زدند ولی سرانجام بزرگان ایرانی را نابود می کردند.
نمونه ی دیگر قتل عام برامکه بود که مقام وزارت را داشتند که به فرمان هارون، پدر مأمون به حمّام خون فرستاده شدند و نعمت برکت مسافرت حضرت علی بن موسی الرّضاعلیه السّلام به ایران و مشاهده ی مردم از آن نمونه ی کامل دین و بهره های معنوی و روحی که از وجود آن سلاله ی دودمان پیامبرگردید و یگانه وسیله ی رفع شبهه و اوهام از توده ی مردم شد حقیقت و عدم آلایش دین را از برکت وجود مبارکش فهمیدند.
آری، چه بسا ابواب علوم دین و حکمت که تا آن زمان بر روی مردم بسته شده بود و هر شخصی به سلیقه و نظر و رأی و اندیشه خود طریقه و روشی در دین داشت به واسطه ی تشکیل مجالس علمی و مناظرات دینی و حکمتی که در حضور
آن پیشوای بزرگوار انجام شد.
آن درها باز وگشوده و مفتوح گردید، تحوّلِ فکری و انقلابِ عقیده و نظر در متفکّرین به وجود آمد مردم مطالبی را که از دین و بزرگان دین شنیده بودند در آن وقت حقیقت آن را به چشم سر دیدند و دراثر تجلّی نورجمال مبارک امام رضاعلیه السّلام و آن بیانات شیرین علمی دل ربا و متین سلاله ی رسول خداصلی اللّه علیه و آله و سلّم، زنگِ شکّ و شبهه از آئینه ی دل متفکّرین برطرف شد و زدوده گردید هم از بهره مندی و استفاده از وجود او دوباره پیوند و ارتباط علوم و دین در این سرزمین که دارای سابقه ی تمدّن باستانی را داشت فراهم آمد و تمدّن قدیم ایرانی قبل از اسلام با تمدّن بعد ازآن مولود جدیدی آورد که تمدّنی ریخته و آمیخته و رونق گرفته و رنگ آمیزی شده به دین و توحید بود. ازیمْنِ قدوم امام هشتم علیه السّلام بودکه بعد از ورودِ ایشان به ایران به فاصله ی چهار سال در 205 هجری و بعد از دویست سال انقراض و اضمحلال دوباره دولت آمیخته به دین در این کشور تأسیس شد و حکومت طاهریان در خراسان به وجود آمد و استقلال از دست رفته ی ما پس از دو قرن پریشانی که زیر سلطه ی اعراب بودیم دگر بار تجدید و اِعاده شد و اوّلین حکومت ایرانی بعد از اسلام در خراسان آن روز و به مرکزیّت نیشابور تشکیل گردید.
از برکت وجود مبارک علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام بود که ایرانیان عظمت دیرینه ی خود را بازیافتند و این را فهمیدند که باید تابع اهل بیت رسول خداصلی اللّه علیه و آله و سلّم بود و ولایتعهدی امام هشتم علیه السّلام هم حقایق را برای همه روشن کرد و ایرانیان با جان و دل مذهب اهل بیت را پذیرفتند. البته نهال تشیّع که زمان حضرت علی بن موسی علیه السّلام در ایران کاشته شد، بعد از چند قرن تبدیل به درخت تناوری گردید که صفویان شیعه مذهب امپراطوری بزرگ خود را بنیانگزاری نمودند که از آن به بعد سلاطین ایران همه شیعه بودند.(3)
1) بنی امیّه: منسوب به أمیّة بن عبد شمس بن عبدمناف که بین (41- 132 ه. ق) نزدیک به 91 سال حکومت کردند. پایتخت آن ها دمشق امروزی بوده (به آن شام می گفتند) این سلسله از دشمنان سر سخت بنی هاشم بوده اند و تا توانستند ظلم و جنایت کردند از جمله شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام و حضرت امام حسن علیه السّلام و حضرت امام حسین علیه السّلام و حضرت امام سجاد علیه السّلام و حضرت امام باقرعلیه السّلام که از همه جانسوزتر شهادت حضرت سیّد الشّهداء درکربلا بود که همه ی آن ها به فرمان خلفاء بنی امیّه صورت گرفت. اینک به اجداد بنی امیّه و خلفای آنان می پردازیم: امیّه- حرب – ابوسفیان (صَخْر)- و خلفای آنان عبارتند از 1. معاویه ی اوّل (قاتل امام حسن علیه السّلام) 2. یزید اوّل (قاتل امام حسین علیه السّلام) 3. معاویه ی دوّم (خلافت او چند روز بیشتر طول نکشید و او پدر و پدربزرگ خود را لعن کرد و استعفا نمود) 4. مروان اوّل 5. عبدالملک 6. ولید (قاتل امام سجاد علیه السّلام) 7. سیلمان 8. عمربن عبدالعزیز (از بهترین خلفای بنی امیّه و او کسی بود که لعن حضرت علی علیه السّلام که در آن موقع از زمان معاویه و به دستور او در بین مردم مرسوم شده بود ممنوع نمود و تهدید کرد که هر شخصی به علیّ بن ابی طالب علیه السّلام لعن نماید زبان او را قطع خواهم کرد و به این طریق این صفت ناپسند به فراموشی سپرده شد.) 9. یزید دوم 10. هشام (قاتل امام باقرعلیه السّلام) 11. ولید دوّم 12. یزید سوّم 13. ابراهیم 14. مروان دوّم یا “مروان حِمار”.
2) منسوب به عبّاس بن عبدالمطلّب عموی پیامبرصلی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام جدّ بزرگ بنی عبّاس و اینک به توضیح مختصری درباره ی بنی عبّاس و تعداد خلفای آن با ذکر نام می پردازیم: اوّلین خلیفه ی بنی عبّاس عبداللّه سفّاح نام داشت که با چهار واسطه به عبّاس عموی پیامبرصلی اللّه علیه و آله و سلّم می رسید (عبداللّه بن محمّد بن علی بن عبداللّه بن عبّاس) بعد از او برادرش ابو جعفر منصور به خلافت رسید. بنی عبّاس که خود را از بنی هاشم می دانستند به نام اهل بیت و با کمک مردم بر علیه بنی امیّه وارد جنگ شدند ولی به محض رسیدن به حکومت و خلافت، آن ها برخلاف قول هایی که به مردم دادند به جای سپاس از مردم ظلم و جنایت را پیشه خود ساختند. آن ها حتّی به افرادی هم چون ابومسلم خراسانی و طاهر ذوالیمینَیْن رحم ننمودند و آن ها را ناجوانمردانه به قتل رسانیدند. و منصور دوانیقی می گفت: ما تا نکشیم نمی توانیم حکومت کنیم. و آنان با دسیسه و ریاکاری و ظاهرفریبی از سال 132 تا 656 یعنی 524 سال حکومت کردند که سرانجام به دست هلاکوخان مغول سرنگون شدند. و این سلسله به مراتب از بنی امیّه بدتر بودند (زیرا خود را هاشمی می دانستند یعنی از خاندان پیامبرصلی اللّه علیه و آله و سلّم که منسوب به هاشم می باشند.) ولی ستم هایی که به ائمّه و اهل بیت علیهم السّلام و سادات نمودند به مراتب از ستم های بنی امیّه بدتر بود. اینک نام خلفای 37 گانه بنی عبّاس را می آوریم: 1. سفّاح 2. منصور (قاتل امام صادق علیه السّلام) 3. مهدی 4. هادی 5. هارون (قاتل امام کاظم علیه السّلام) 6. امین 7. مأمون (قاتل امام رضاعلیه السّلام) 8. معتَصَم (به دستور او خواهرش که همسر امام محمّد تقی علیه السّلام بود ایشان را به شهادت رسانید)9. الْواثِق 10.الْمتَوَکِّل 11. إَلْمنْتَصِر 12. الْمُسْتَعین 13.الْمعْتَزّ (قاتل امام هادی علیه السّلام) 14. الْمهْتَدی 15. الْمعْتَمِد (قاتل امام حسن عسکری علیه السّلام) 16. الْمُعْتَضِد 17. الْمکْتَفی 18.الْمقتَدِرْ 19. الْقاهِرْا 20. الرّاضی 21. الْمتَّقی 22. الْمسْتَکْفی 23. الْمطیع 24. الطّائع 25. الْقادِر 26. الْقائِم 27. الْمقْتَدی 28. الْمسْتَظْهَر 29. الْمُسْتَرْشِد 30. الرّاشِد 31. الْمقتَفی 32. المسْتَنْجدْ 33. الْمُسْتَضی 34. النّاصِر 35. الْظّاهِر 36. الْمسْتَنْصِرْ 37. الْمسْتعصَمْ، (برای اطّلاعات بیشتر از ستَم های بنی امیّه و بنی عبّاس به کتاب نفیس “ناسخ التّواریخ ” تألیف عباسقلی خان سپهر “زندگانی چهارده معصوم علیهم السّلام” مراجعه شود).
3) البته صفویان هم نتوانستند تشیّع علوی را ایجاد کنند ولی با آمدن آن ها از آن به بعد حاکمان شیعی در ایران بر سرکار بودند و بعد از صفویّه به ترتیب افشاریّه- زندیّه- قاجاریّه و خاندان پهلوی به حکومت رسیدند که به ظاهر شیعه مذهب بودند (رضاخان و فرزندش که هر دو نوکر اجانب بودند و هرکدام به طریقی قصد نابودی دین را داشتند).