جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پیشوای مسیحیان مسلمان می‏شود

زمان مطالعه: 9 دقیقه

الامام واحد دهره لا یدانیه احد و لا یعادله عالم.(1)

امام یگانه روزگار خود است که احدی مانند او نیست و دانشمندی همپایه‏ی او نیست.

«امام رضا علیه‏السلام»

مأمون که سراسر عمرش به هر نحو ممکن به مبارزه و از هر فرصتی برای ضربه زدن به مقام و منزلت امامان شیعه علیه‏السلام استفاده می‏کرد، و بر آن شد که سران ادیان را گرد آورد و امام رضا علیه‏السلام را به مناظره‏ی با ایشان فرا خواند تا با غلبه‏ی آنها، موجبات دوری مردم از حضرت فراهم آید.

در این راستا مأمون جاثلیق، پیشوای مسیحیان، را در کنار دیگر سران به مجلسی دعوت کرد و از امام رضا علیه‏السلام خواست که در صورت تمایل، در مناظره با ایشان شرکت کند. در اینحال حضرت رضا علیه‏السلام به یکی از یارانش، نوفلی، رو کرد و فرمود:

«آیا می‏خواهی بدانی مأمون از این کارش کی پشیمان می‏شود؟

وقتی او ببیند که من با مسیحیان به انجیل و با یهود به تورات و با اهل زبور به زبور و با صائبین و هرابذة و رومیان به مسلک خودشان استدلال می‏کنم، خواهد فهمید که او سزاوار مقام و منزلتی که دارد، نیست.»

امام رضا علیه‏السلام وضوء گرفت و با همراهان بعد از نوشیدن شربت سویق راهی مجلسی که مملو از جمعیت بود، شدند.

بعد از ورود حضرت به مجلس، مأمون به جاثلیق، پیشوای مسیحیان، گفت:

«ایشان علی بن ‏موسی بن‏ جعفر از فرزندان فاطمه، دختر پیغمبرمان، و علی بن‏ ابیطالب است؛ دوست دارم در بحث و گفتگو انصاف را با او رعایت کنی.»

جاثلیق گفت:

«ای امیرالمؤمنین! چگونه با شخصی بحث کنم که با کتاب و سخنان پیغمبری که من آنها را قبول ندارم، بحث می‏کند.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«ای نصرانی! اگر تمام دلایل من از انجیل شما باشد، قبول خواهی کرد؟»

پیشوای مسیحیان گفت:

«آیا من می‏توانم گفته‏های انجیل را قبول نکنم؟ به خدا قسم، آنچه

را انجیل می‏گوید، اقرار می‏کنم اگر چه به نفع من نباشد.»

جاثلیق پرسید:

«نظر شما راجع به نبوت حضرت عیسی و انجیل چیست؟ آیا هر دو را قبول دارید؟»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«به نبوت عیسی و کتاب و گفتارش و آنچه حواریین او به آن اقرار دارند، ایمان دارم و لیکن و نبوت عیسایی که به رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و کتاب و گفتارش اقرار ننموده و به امتش بشارت نداده باشد، ایمان و اعتقادی ندارم.»

پیشوای مسیحیان گفت:

«آیا به دستورات دینی توسط دو شاهد عادل علم حاصل می‏شود؟»

وقتی حضرت رضا علیه‏السلام جواب مثبت داد، او گفت:

«پس دو شاهد بر نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که مسیحیان گواهی آنان را بپذیرند اقامه کن.»

امام رضا علیه‏السلام پرسید:

«نظر شما راجع به یوحنای دیلمی که مورد قبول حضرت عیسی بن ‏مریم علیهاالسلام بود، چیست؟»

او اظهار داشت:

«یوحنای دیلمی؛ از محبوب‏ترین اشخاص نزد حضرت عیسی یاد کردی.»

امام رضا علیه‏السلام پرسید:

«آیا این سخن یوحنا در انجیل آمده است که حضرت عیسی مسیح از دین محمد که از تبار عرب است به او خبر داد؛ از اینرو یوحنا به حواریین آنرا مژده و داد و همگی به آن ایمان آوردند؟»

جاثلیق گفت:

«این سخن را یوحنا از مسیح نقل می‏کند و لیکن به زمان ظهور و بعثت و نام آن پیامبر اشاره‏ای ندارد.»

حضرت رضا علیه‏السلام فرمود:

«اگر بخش‏هایی از انجیل را درباره‏ی محمد و اهل بیت و امت او تلاوت کنند، ایمان می‏آوری؟»

وقتی پیشوای مسیحیان جواب مثبت داد، امام رضا علیه‏السلام از نسطاس رومی پرسید:

«آیا بخش سوم انجیل را حفظ هستی؟»

جواب داد:

«بلی.»

حضرت رضا علیه‏السلام رو به رأس الجالوت، پیشوای یهودیان، نمود و پرسید:

«آیا انجیل را خوانده‏ای؟»

او جواب مثبت داد و امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«به بخش سوم انجیل دقت کن؛ اگر در این بخش سخنی از محمد و

اهل بیت و امت او به میان آمده باشد، گواه برای من باشید.»

حضرت رضا علیه‏السلام آن بخش انجیل را خواند تا به فرازی که از محمد و اهل بیت و امت او سخن به میان آمده، رسید؛ در همان لحظه امام رضا علیه‏السلام از ادامه‏ی تلاوت باز ایستاد و پرسید:

«ای نصرانی! به حق مسیح و مادرش، آیا فهمیدی که من دانای به انجیل هستم؟»

وقتی او اذعان نمود، حضرت رضا علیه‏السلام ادامه‏ی آن فراز از انجیل را تلاوت نمود و پرسید:

«ای نصرانی! نظر شما راجع به این کلمات انجیل که از محمد و اهل بیت و امت او سخن می‏گوید چیست؟ اگر آن را تکذیب کنی، موسی و عیسی علیهاالسلام را تکذیب کرده و قتل تو بر ما واجب می‏شود؛ زیرا به پروردگار و پیغمبر و کتاب او کفر می‏ورزی.»

جاثلیق گفت:

«به آنچه از انجیل برای من آشکار شد منکر نیستم؛ به آن اقرار می‏کنم.»

امام رضا علیه‏السلام از حضار خواست تا به اقرار او گواه باشند و از جاثلیق خواست تا آنچه می‏خواهد بپرسد.

پیشوای مسیحیان پرسید:

«حواریین حضرت عیسی و عالمان انجیل چند نفر بودند؟»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«حواریان دوازده مرد و داناترین ایشان الوقا بود و عالمان انجیل سه نفر به نامهای یوحنای بزرگ در باج(2) و یوحنا در قرقیسیا(3) و یوحنای دیلمی بودند. یوحنای دیلمی، مسیحیان و بنی اسرائیل را به نبوت محمد و اهل بیت و امت او بشارت می‏داد.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«ای نصرانی! قسم به خدا، ما به آن عیسایی که به محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد، اعتقاد داریم و لیکن به عیسایی که شما معرفی می‏کنید، چیزی جز ضعف و اندکی روزه گرفتن و نماز خواندن نمی‏شود نسبت دهیم.»

پیشوای مسیحیان گفت:

«شما درست سخن نگفتی؛ گمان می‏کردم تو داناترین مسلمانان هستی؛ حضرت عیسی یک روز را بی روزه و شبی را بدون شب زنده‏داری نگذارند.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«اگر آنگونه که شما می‏گویید باشد، پس آن نماز و روزه را برای چه کسی انجام می‏داد.»

پیشوای مسیحیان ساکت شد و نتوانست جوابی دهد.

حضرت رضا علیه‏السلام پرسید:

«چرا اینرا که حضرت عیسی مرده‏ها را به اذن خداوند متعال زنده

می‏کرد قبول نمی‏کنید؟»

پیشوای مسیحیان گفت:

«زیرا کسی که مرده را زنده و کوری و مرض پیسی را مداوا کرده و شفا دهد، پروردگاری شایسته پرستش است.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«بطور قطع پیامبران دیگر الهی نیز نظیر الیسع چون حضرت عیسی علیه‏السلام روی آب راه رفته و مرده زنده کرده و کوری و مرض پیسی را درمان می‏نمودند. حضرت حزقیل سی و پنج هزار نفر را بعد از گذشت شصت سال از مرگشان زنده کرد. ولی پیروان ایشان، آنها را به عنوان پروردگار عبادت نکردند.»

سپس امام علیه‏السلام به پیشوای یهودیان، رأس الجالوت، رو کرد و فرمود: «آیا همان قضیه را در مباحث مربوط به جوانان بنی‏اسرائیل در تورات دیده‏ای؟ آنها را بخت‏النصر از اسیران بنی‏اسرائیل بعد از جنگ بیت المقدس برگزید؛ سپس ایشان را به سرزمین بابا برد و کشت. در پی این، خداوند متعال حضرت حزقیل را به سوی آنها فرستاد و او به ایشان زندگی دوباره داد. این داستان در تورات است و جز کافر از شما، کسی اینرا انکار نمی‏کند.»

پیشوای یهودیان گفت:

«ما این داستان را شنیده و با آن آشنا هستیم.»

امام رضا علیه‏السلام ضمن تأیید گفته‏ی او، فرمود:

«آن بخش مربوط به آن داستان را از تورات باز کرده و نگاه کن.»

حضرت رضا علیه‏السلام آیاتی از تورات را تلاوت می‏کرد و رأس الجالوت با شگفتی تمام و اضطراب گوش می‏داد. پس از این تلاوت، امام علیه‏السلام به پیشوای مسیحیان رو کرد و پرسید:

«آیا ایشان که حضرت حزقیل و الیسع آنها را زنده کردند، قبل از حضرت عیسی بودند یا عیسی قبل از ایشان بود؟»

او جواب داد:

«آنها قبل از عیسی بودند.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«روزی عده‏ای از قریش از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تقاضا کردند که مرده‏های ایشان را زنده کند. از اینرو حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه‏السلام را با ایشان سوی قبرستان فرستاد و به حضرت امیرالمؤمنین فرمود: ” به قبرستان برو و کسانی را که ایشان می‏خواهند با ذکر نامشان صدا بزن و بگو ای فلان و فلان! محمد، رسول خدا، می‏گوید به اذن خدا بپا خیزند. ” حضرت علی علیه‏السلام با قریش وارد قبرستان شد و وقتی نام کسانی را که آنها خواستند به زبان آورد، همه‏ی آنها از قبر بیرون آمده و سر و صورت خود را از خاک پاک کردند و قریشیان سؤالاتی از ایشان پرسیدند و آنها گفتند: ” محمد رسول خداست. ما دوست داشتیم در زمان پیامبری او زنده باشیم تا به او ایمان آوریم. ” رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همچنین کور مادر زاد و مرض پیسی و دیوانگی را شفا داد و

پرندگان و دیگر حیوانات و جن و شیاطین با او سخن گفتند. ولی با تمام این احوال، ما او را پروردگار خود ندانستیم.

بنابراین اگر حضرت عیسی را پروردگار خود بدانید، حضرت الیسع و حزقیل را نیز باید پروردگار خودتان بدانید. زیرا ایشان نیز همان معجزات عیسی بن ‏مریم علیهماالسلام را انجام می‏دادند.»

در ادامه، حضرت رضا علیه‏السلام فرمود:

«هزاران نفر از بنی‏اسرائیل از ترس طاعون از سرزمین‏شان بیرون رفتند. در پی این، خداوند متعال همه‏ی ایشان را در یک لحظه میراند. اهل آن دیار ضمن اینکه از آن واقعه شگفت زده شدند، برای آنها مقبره‏ی دسته جمعی ساختند. بعد از گذشت سالها که استخوان‏شان پوسیده بود، روزی پیغمبری از بنی‏اسرائیل از آنجا گذر می‏کرد که صحنه استخوان‏های متراکم و پوسیده آنها را مشاهده کرد و شگفت زده شد. در آنحال، خداوند متعال به او وحی کرد که آیا می‏خواهی آنها را زنده کنم تا انذارشان دهی؟ وقتی او جواب مثبت داد، خداوند متعال فرمود که ایشان را با صدای بلند صدا بزن و بگو ای استخوان‏های پوسیده! به اذن خداوند متعال بپا خیزید. به دنبال این، وقتی او آنها را ندا زد، تمام آنها زنده شده و گرد و خاک را از سر و صورت خود پاک نمودند و علاوه بر این، حضرت ابراهیم خلیل‏الرحمن علیه‏السلام چند پرنده‏ای را که گرفته بود، تکه تکه نمود و بر سر هر کوهی قسمتی از آنها را گذاشت و وقتی آنها را صدا زد، همگی با سرعت به سوی او آمدند؛ یا داستان حضرت

موسی که هفتاد نفر از بنی‏اسرائیل به او گفتند: ” اگر خدا را دیده‏ای، به ما هم نشان بده ” وقتی حضرت موسی سخن آنها را رد کرد، آنها گفتند: ” تا خدا را آشکارا مشاهده نکنیم به تو ایمان نمی‏آوریم. ” پس از آن سخنان، صاعقه‏ای همه‏ی آنها را در بر گرفت و همگی سوختند. حضرت موسی به خداوند متعال فرمود: ” ای پروردگار من! هفتاد نفر از بنی‏اسرائیل را اینجا آوردم و اکنون اگر تنها برگردم، قوم من چگونه گفته‏هایم را قبول خواهند کرد؟ ای کاش همه‏ی ما را قبل از این واقعه از بین می‏بردی. آیا ما را به جهت آنچه سفیهان و نابخردان ما انجام دادند به هلاکت می‏رسانی؟ ” از اینرو خداوند متعال آن هفتاد نفر را زنده کرد.»

امام رضا علیه‏السلام در ادامه فرمود:

«از پذیرش این مطالب نمی‏توانید سرباز زنید؛ زیرا تورات، انجیل، زبور و قرآن این قضایا را نقل کرده‏اند. بنابراین، بنابر عقیده‏ی شما هر کسی مرده زنده کند و کور مادر زاد و مرض پیسی و دیوانه‏ها را شفا دهد، باید پروردگار باشد! پس همه‏ی این پیغمبران را پروردگار خود بدان.»

جاثلیق، پیشوای مسیحیان، اقرار به توحید کرد و گفت:

«رأی و عقیده‏ی صحیح، همان است که گفتید؛ لا اله إلا الله.»

امام رضا علیه‏السلام رو به پیشوای یهودیان، رأس الجالوت، کرد و فرمود: «ای یهودی! آیا در تورات اینرا خواندی که وقتی آخرین پیامبر

الهی ظهور کند، بنی‏اسرائیل باید به او ایمان آورند تا دل‏هایشان آرام گیرد. امت او از ملت‏های کافر با شمشیر انتقام می‏گیرد.»

پیشوای یهودیان اینرا تأیید کرد. سپس امام رضا علیه‏السلام به پیشوای مسیحیان، جاثلیق، رو کرد و پرسید:

«ای نصرانی! آیا از کتاب شعیای نبی، اطلاعی داری؟»

او جواب داد:

«تک تک حروف آن را می‏دانم.»

امام رضا علیه‏السلام به هر دوی ایشان فرمود:

«آیا این کلام او را خوانده و فهمیده‏اید که گفته است: ” ای قوم من! من سواری(4) که نور، او را در بر گرفته و سواری(5) را که چون ماه، درخشان است می‏بینم. “»

آن دو جواب دادند:

«بلی؛ این سخن از شعیا علیه‏السلام است.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«ای نصرانی! در انجیل، سخن حضرت عیسی علیه‏السلام را دیده‏ای که فرمود: ” بطور قطع من به سوی پروردگارمان می‏روم و بارقلیطا(6) در آینده خواهد آمد که گواه حق من بوده همانگونه که من که من گواه او هستم.

او هر چیزی را برای شما آشکار ساخته و پایه کفر را درهم خواهد شکست. “»

پیشوای مسیحیان، جاثلیق، گفت:

«هر آنچه از انجیل بگویی، آنرا قبول می‏کنیم.»

امام علیه‏السلام فرمود:

«ای جاثلیق! آنچه را گفتم، در انجیل هست؟»

او جواب داد:

– «بلی.»

امام هشتم علیه‏السلام پرسید:

«از ناپدید شدن اولین انجیل سخن بگو؛ این انجیل کنونی را چه کسی برای شما تهیه کرد؟»

او جواب داد:

«انجیل فقط یک روز ناپدید شد؛ بعد از آن، بصورت کامل آنرا یافتیم. و یوحنا و متی آنرا برای ما گردآوری و تنظیم نمودند.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«آگاهی تو از انجیل چقدر کم است. اگر قضیه اینگونه که گفتی باشد، پس اینهمه اختلاف شما بر سر انجیل چیست؟ اگر این همان انجیل اصلی بود، اختلافی بین شما وجود نداشت. حقیقت این است که وقتی انجیل ناپدید شد، مسیحیان به نزد علمای خودشان آمدند و گفتند: ” عیسی بن ‏مریم علیهماالسلام کشته شد. انجیل را از دست دادیم. شما

علمای انجیل هستید. آیا چیزی از آن را حفظ دارید؟ ” الوقا و مرقابوس به مسیحیان گفتند: ” تمام انجیل در سینه‏ی ما محفوظ است. شما اندوهناک نشوید و معابد و کلیساها را خالی نگذارید. ”

بعد از این قضایا، الوقا و مرقابوس و یوحنا و متی این انجیل را تنظیم نمودند. و این چهار تن شاگرد شاگردان حواریان حضرت عیسی علیه‏السلام بودند. این داستان انجیل است که جاثلیق!»

پیشوای مسیحیان، جاثلیق، گفت:

«من اینرا تا به حال نمی‏دانستم و لیکن اکنون از علم و دانش تو استفاده کرده و آموختم؛ قلب من گواهی می‏دهد که آنچه گفتی حق است.و آگاهی من بطور فزاینده گسترش یافت.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«آیا گواهی و شهادت ایشان (آن چهار تن) نزد تو پذیرفته است؟»

او جواب داد:

«بلی؛ هر آنچه ایشان گفته باشند حق است.»

امام رضا علیه‏السلام رو به مأمون و حضار کرد و فرمود:

«همه‏ی شما بر گفته‏ی او گواه باشید.» و رو به جاثلیق فرمود:

«به حق حضرت مسیح و مادرش، آیا عقیده متی، الوقا و مرقابوس را راجع به حضرت عیسی علیه‏السلام می‏دانی؟ متی عقیده دارد عیسی پسر داود بن ‏ابراهیم بن ‏اسحق بن ‏یعقوب بن ‏یهوذا بن ‏خضرون است. و مرقابوس عقیده دارد عیسی علیه‏السلام کلمة الله است که در بدن آدمی حلول

کرده است و الوقا عقیده دارد که عیسی علیه‏السلام و مادرش دو انسان خلق شده از گوشت و خون بودند و در مریم روح القدس حلول کرده بود. با تمام این احوال، تو به آن گفتار حضرت عیسی علیه‏السلام عقیده داری که گفت: ” ای حواریان! به آسمان جز کسی که از آن نازل شده باشد نمی‏رود. و او کسی جز خاتم پیامبران نیست. ”

پیشوای مسیحیان گفت:

«این گفتار عیسی است؛ انکارش نمی‏کنیم.»

امام هشتم علیه‏السلام فرمود:

«پس راجع به سخنان الوقا، مرقابوس و متی نسبت به حضرت عیسی چه می‏گویی؟» جاثلیق گفت:

«به عیسی دروغ نسبت دادند.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«ای مردم! آیا اول آنها را اشخاص پاکیزه و عالمان انجیل و گفتارشان را حق ندانست؟»

جاثلیق گفت:

«ای عالم مسلمانان! دوست دارم که مرا از بحث درباره‏ی آن چند تن معاف کنی.»

حضرت رضا علیه‏السلام فرمود:

«اشکالی ندارد؛ از هر چه می‏خواهی سؤال کن.»

جاثلیق گفت:

«قسم به حق حضرت مسیح، گمان نمی‏کنم در بین دانشمندان مسلمان، مثل تو یافت شود. می‏خواهم دیگران از شما سؤال کنند.»(7)


1) تحف العقول ص 464.

2) باخ نیز ضبط شده است؛ نام مکانی است.

3) نام سرزمینی در ساحل فرات است.

4) راکب الحمار؛ سوار بر حمار که مراد حضرت عیسی علیه‏السلام است.

5) راکب البعیر؛ سوار بر شتر که مراد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

6) در برخی نسخه‏ها فارقلیطا و فارفلیطا است. معرب کلمه یونانی به معنای تسلی بخش و شفاعت کننده است.

7) عیون اخبار الرضا ج 1 ص 154 -164 و توحید صدوق ص 420- 427.