روزی شیخبهایی با گروهی از قبرستان میگذشت. هنگامی که از کنار قبر «بابا رکنالدین»(1) عارف مشهور، گذر کرد ناگاه دگرگون شد. از همراهان پرسید: «آیا آنچه من شنیدم شما هم شنیدید؟» همگی اظهار بیاطلاعی کردند. با حالتی پریشان به خانه بازگشت و تا چند روز در محافل حاضر نشد و جلسات بحث و درس را نیز
تعطیل کرد و در کمتر از شش ماه پس از آن بیمار شد بیماری او یک هفته طول کشید و سرانجام در یازدهم شوال سال 1030 ه. ق دار فانی را وداع گفت. پس از ماجرای قبرستان، روزی به شاگردانش گفته بود که صدایی از قبر بابا رکنالدین شنیده است که به وی میگوید: «ای شیخ! به فکر خود باش!»
دربارهی وفات شیخبهایی عالم آرا آورده است:
در چهارم شوال سال 1030 ه. ق(2) بیمار شد. هفت روز رنجور بود تا اینکه شب یازدهم شوال درگذشت. هنگام رحلتش شاه عباس در ییلاق بود. اعیان شهر جنازهی او را برداشتند. ازدحام مردم به اندازهای بود که در میدان نقش جهان جا نبود تا جنازهی او را حرکت دهند. در مسجد جامع عتیق با آب چاه او را غسل دادند و علما بر وی نماز گزاردند و در بقعهی منصوب به امام زینالعابدین، که مدفن دو امامزاده است، گذشتند و از آن جا به مشهد بردند و به وصیت خود او در پایین پا، در جایی که هنگام توقفش در مشهد، آن جا درس میگفت به خاک سپردند.
اکنون قبر شریفش در رواق شیخبهایی، واقع در شمال شرق صحن امام خمینی قدس سره و در جوار حرم مطهر امام رضا علیهالسلام قرار دارد و یکی از مکانهای متبرکی است که هر روز بسیاری از زائران، آن را زیات میکنند.
دربارهی سنگ قبر شیخبهایی، استاد سعید نفیسی نوشته است:
عبارت این کتیبه و این سنگ بسیار سست و نارواست، مطالبی که بر آن نوشته شده از جمله آمدن شیخ در هفت سالگی به ایران و وفات او در سال 1031 ه. ق نادرست است. چه اینکه این سنگ در سال 1282 ه. ق یعنی پس از آن که مقبرهی شیخبهایی بازسازی شده کار گذاشتهاند. گویا در فتنههایی که پس از کشته شدن نادر شاه در خراسان پدید آمده و به ویژه
چندین بار به حریم رضوی علیهالسلام حمله بردند به قبر شیخبهایی نیز که مورد کینهی حملهوران بوده دستبرد زده و به آن آسیب رساندهاند و شاید سنگی را که در روز نخست گذاشته بودند از بین بردهاند و سپس در سال 1282 ه. ق هنگام بازسازی قبر شیخ، سنگ کنونی را با آن اشتباههای تاریخیاش کار گذاشته باشند.(3) در پایان، قطعه شعری از آن شاعر توانا و دوستدار اهل بیت میآوریم و از خداوند برایش آمرزش میطلبیم:
الهی الهی! به حق پیغمبر!++
الهی الهی! به ساقی کوثر!
الهی الهی! به صدق خدیجه!++
الهی الهی! به زهرای اطهر!
الهی الهی! به سبطین احمد!++
الهی به شبیر! الهی به شبر!
الهی به عابد! الهی به باقر!++
الهی به موسی! الهی به جعفر!
الهی الهی! به شاه خراسان!++
خراسان چه باشد! به آن شاه کشور!
شنیدم که میگفت زاری، غریبی++
طواف رضا، چون شد او را میسر:
من اینجا غریب و تو شاه غریبان++
به حال غریب خود، از لطف بنگر
الهی به حق تقی و به علمش!++
الهی به حق نقی و به عسکر!
الهی الهی! به مهدی هادی!++
که او مؤمنان راست هادی و رهبر
که بر حال زار بهایی نظر کن!++
به حق امامان معصوم، یکسر(4)
1) مسعود بن عبدالله؛ مشهور به بابا رکنالدین (در گذشتهی 769 ه. ق) از عارفان نامی است که در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شده است. فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص 615.
2) برخی تاریخ نگاران وفات شیخ را سال 1031 ه. ق دانستهاند. لیک بیشتر دانشمندان سال 1030 ه. ق را هنگام وفات او برشمردهاند.
3) کلیات اشعار و آثار فارسی شیخبهایی با تلخیص و تصرف، ص 62.
4) کلیات اشعار و آثار فارسی شیخبهایی، ص 124.