جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نوفلی به امام هشدار می‏دهد

زمان مطالعه: 4 دقیقه

هنگامی که امام علیه‏السلام از نوفلی پرسید چه انگیزه‏ای باعث شده که مأمون آن حضرت را به مناظره با اینها، دعوت کرده است در پاسخ از امام علیه‏السلام خواست که از مناظره و بحث با

امثال اینها دوری فرماید.

مأمون از جاثلیق رئیس اسقفها، و رأس‏الجالوت دانشمند برجسته یهود، و رؤسای صابیها و بزرگترین هیربد و رئیس و دانشمند هندوها و زردشتیها، و نیز نسطاس رومی پزشک و گروهی از متکلمان خواست که با امام رضا علیه‏السلام به مناظره و مباحثه علمی پردازند، و یاسر خادم را نزد امام علیه‏السلام روانه داشت، و به وسیله او، تشکیل جلسه مناظره علمی و تاریخ انعقاد آن را به آگاهی امام علیه‏السلام رسانید و از آن حضرت خواست که در جلسه حضور یابند، نوفلی می‏گوید، زمانی که یاسر بیرون رفت و جز او و امام علیه‏السلام کسی حضور نداشت آن حضرت رو به او کرد و فرمود: ای نوفلی تو عراقی هستی، و عراقی نرمخوی است، درباره اجتماعی که پسر عم من از مشرکان و صاحبان مذاهب مختلف برای مناظره با ما گرد آورده، چه نظر و خبری داری؟ گفتم فدایت شوم، او می‏خواهد شما را بیازماید، و دوست دارد که قدر شما شناخته شود، ولی بنا را بر پایه‏ای قرار داده که شالوده آن محکم نیست و به خدا سوگند بد بنایی گذاشته است؟

امام علیه‏السلام فرمود: بنای او در این مورد چیست؟

عرض کردم: اهل کلام و بدعت رویه‏ای خلاف علما دارند، عالمان جز باطل و ناروا را انکار نمی‏کنند، ولی مشرکان و اهل کلام و بدعت، همه چیز را انکار می‏کنند، و تهمتهای حیرت‏آور و بهت‏انگیز می‏زنند، اگر برای آنها استدلال شود که خداوند یکی است، می‏گویند دلیل صحیح برای یگانگی او بیاور، و اگر گفته شود: محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست، گویند پیامبری او را ثابت کن، سپس با حربه تهمت و افترا آدمی را مات و مبهوت می‏کنند، و در همان هنگام که انسان دلائل آنها را با حجت و برهان باطل می‏کند، آن چنان او را دچار مغالطه می‏کنند، تا به ناچار قول خود را رها می‏کند، بنابراین قربانت شوم، از آنها دوری فرما.

امام علیه‏السلام تبسمی کرد و سپس فرمود: ای نوفلی آیا بیم داری که آنها مرا در اقامه حجت و دلیل ناتوان گردانند؟

عرض کردم: نه، به خدا سوگند من هرگز چنین بیمی ندارم، بلکه امیدوارم خداوند شما را بر آنها پیروز فرماید. پس از آن فرمود: ای نوفلی آیا دوست داری بدانی مأمون در چه موقع پشیمان خواهد شد؟

عرض کردم: بلی

فرمود: هنگامی که مأمون استدلال مرا با توراتیان به تورات آنها، و با انجیلیان به انجیل آنها، و با زبوریان به زبور آنها و با هیربدها به پارسی و با رومیان به رومی، و با فرقه‏های مختلف به زبان هر یک بشنود، و ببیند که زبان همه اینها بند آمده و برهان آنها دفع شده، و همگی ادعای خود را رها کرده، و به قول من رجوع کرده‏اند، در آن هنگام خواهد دانست او درخور این نیست که در این راه گام بردارد، و در این موقع است که پشیمانی او را فرامی‏گیرد و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.

آری مأمون بر آن شد که این سران را گرد آورد، و در برابر امام علیه‏السلام قرار دهد، تا با توانمندی که در مغالطه و جدل دارند، راه برهان و استدلال را بر آن حضرت ببندند، اما چنان که می‏بینیم امام علیه‏السلام بی‏اعتنایی خود را به امثال اینها به گونه‏ای که بیان شد اظهار، و موضوع را حقیر و بی‏اهمیت تلقی فرمود.

هنگامی که این مجلس انعقاد یافت، و امام علیه‏السلام به آن دعوت، و گفتگو آغاز شد، آن حضرت مناظره خود را با جاثلیق آغاز فرمود، و نخست در اثبات یگانگی خدا و بطلان اعتقاد به خداوندی عیسی و بجز خداوند سبحان او را خدا دانستن، انجیل را مبنا و مرجع برای اقامه دلیل و برهان قرار داد، سپس بحث جالبی را در اثبات این که کتاب انجیل متداول، غیر از انجیلی است که از جانب خداوند نازل شده است، و انجیل کنونی نوشته برخی از شاگردان دانشمند مسیح است و همانها اناجیل اربعه را به وجود آورده‏اند بیان داشت، و به اختلاف وسیعی که در بیان وقایع میان نوشته‏های آنها وجود دارد، استناد فرمود.

جاثلیق در پاسخ آن حضرت دچار تناقضات آشکار شد، زیرا از یک سو صاحبان اناجیل را از آلودگی منزه، و از افترا به مسیح مبرا می‏شمرد، و از سوی دیگر امام علیه‏السلام را تصدیق، و اعتراف می‏کرد، که آنها بر مسیح دروغ بسته‏اند.

پس از آن امام علیه‏السلام مناظره خود را متوجه رأس‏الجالوت دانشمند یهود کرد، و در اثبات نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله به آنچه کتب آسمانی گذشته گویای آنند اشاره فرمود، و پس از طرح بحث منطقی جالبی استدلال فرمود به این که از جمله علایم پیامبری معجزه است، یعنی آوردن چیزی که دیگران از آوردن مانند آن عاجزند، و از جاثلیق پرسید، آنها به چه سبب

معجزات پیامبر را جز موسی بن عمران تصدیق نمی‏کنند، رأس‏الجالوت پاسخ داد: بر ما واجب نیست، نبوت هر کس را که ادعای پیامبری کند بپذیریم و تصدیق کنیم، مگر این که نشانه‏هایی را که موسی برای پیامبری خود آورده با خویش داشته باشد.

امام رضا علیه‏السلام فرمود: در این صورت چگونه به نبوت پیامبرانی که پیش از موسی آمدند، و دریا را نشکافتند، و از سنگ دوازده چشمه آب روان نساختند، و مانند موسی دست از آستین بیرون نیاورده و ید بیضا نکردند، و عصا را به اژدهای دوان بدل نساختند، اقرار کرده‏اید؟ در اینجا رأس‏الجالوت از عناد و انکار خود دست بازداشت، و در برابر این دلیل تسلیم شد، و اعتراف کرد که هر معجزه‏ای که آوردن آن از توان بشر بیرون باشد، نشانه پیامبری است.

امام علیه‏السلام از او پرسید به چه سبب به پیامبری عیسی علیه‏السلام ایمان نیاوردید، در حالی که او معجزاتی آورد که بشر از آوردن مانند آنها ناتوان بود، چنان که مردگان را زنده می‏کرد، و کوران مادرزاد و دیوانگان و پیسان را شفا می‏داد. همچنین از سبب این که به محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلام ایمان نیاوردند، پرسش فرمود در حالی که او قرآن را که معجزه‏ای خارق‏العاده است آورد، با این که امی و درس ناخوانده بود و خط نمی‏نوشت.

در این موقع رأس‏الجالوت سکوت اختیار کرد و نتوانست پاسخی بگوید.

سپس نوبت مناظره امام علیه‏السلام به هیربد اکبر رسید، آن حضرت درباره دلیلی که بر پیامبری زردشت دارد، با او به مباحثه پرداخت. هیربد گفت: آنچه زردشت آورد پیش از او کسی نیاورده بود. و اگر چه ما او را ندیده‏ایم، لیکن اخباری که از گذشتگان ما به دست ما رسیده این است که او آنچه را دیگران حرام داشته بودند بر ما حلال کرد، از این رو او را پیروی کردیم.

امام علیه‏السلام فرمود: جز این است که به شما اخباری رسیده است و متابعت کرده اید؟

گفت: آری.

امام علیه‏السلام فرمود: امتهای دیگر نیز همین گونه‏اند، اخباری به آنها رسیده که پیمبران و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیه و آله چه معجزاتی با خود داشته‏اند در نتیجه به آنان ایمان آورده‏اند، عذر شما در این که به این پیامبران ایمان نیاورده‏اید چیست؟ زیرا شما چنان که گفتید از طریق اخباری که به شما رسیده به نبوت زردشت ایمان آورده‏اید و معتقد

شده‏اید که او آنچه را دیگران نتوانسته‏اند بیاورند آورده است، هیربد ساکت ماند.