جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نفرین امام رضا بر برمکیان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

یحیی بن خالد برمکی روزی به هرون گفت: علی بن موسی بن جعفر (امام رضا) ادّعای امامت می کند (فکری برای او نمی کنی؟) هرون در جواب گفت: بس نیست آن چه نسبت به پدرش انجام دادیم گرچه برای انقراض برمکیان علّت های مختلفی ذکرکرده اند از جمله:

جریان ازدواج عبّاسه خواهر هارون(1) (در پاورقی ذکر خواهد شد) و یا مداخله ی صریح در امور مملکت بدون اجازه از هرون و….

ولی علّت عمده ی تحریک شدن هرون برای کشتن امام کاظم علیه السّلام و حضرت امام رضاعلیه السّلام به واسطه ی ستمکاری برمکیان برخاندان پیامبر مخصوصاً بر امام هفتم حضرت موسی بن جعفرعلیه السّلام بود، امام علیه السّلام آن ها را نفرین می کرد.

محمّد بن فضیل می گوید: قبل ازآن که هرون آل برمک را قلع و قمع نماید، در همان سال حضرت امام رضاعلیه السّلام در عرفات با خداوند متعال راز و نیاز و مناجات می کردند. از آن حضرت پرسیدند: ای فرزند رسول خداصلی اللّه علیه و آله و سلّم چه دعا می کردید؟

امام علیه السّلام فرمودند: من پیوسته بر برمکیان نفرین می کردم به واسطه ی جنایتی که آن ها نسبت به پدرم مرتکب شدند امروز خداوند دعایِ من را مستجاب کرد. بعد از این جریان مدّت کوتاهی نگذشت که هرون بر برمکیان چنان خشم گرفت که دستور

قتلِ عام آن ها را از جمله جعفرو یحیی را صادرنمود و همه آن ها را بدم تیَغ سپرد و شکوه و عظمتشان از هم پاشیده شد. (و این است عاقبت ستم و آزار به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام به ویژه سعایت و بدگویی ازامامان معصوم علیهم السّلام، با این که اگر برمکیان نبودند هرون به خلافت نمی رسید و هرون خلافت خود را مدیون این خاندان بود).


1) فشرده ی داستان عبّاسه خواهر هرون و جعفر برمکی خلاصه وار ازناسِخ التّواریخ مرحوم عباسقلی خان سپهر چنین است: هرون آن چنان به جعفر برمکی علاقه داشت که در هر مجلسی که داشت باید جعفر حاضر می شد و خواهرش عباسه را هم در تمام مجالس خود می آورد، روزی هرون به جعفر گفت من می خواهم عبّاسه را به عقد تو درآورم به شرطی که فقط به او نظاره کنی و آن کارکه هر مرد می تواند با زوجه اش روا دارد، انجام ندهی جعفر قبول کرد وگفت در صورت انجام این کار من و سایر برمکیان خاک و خاکستر شویم، چون صیغه ی عقد خوانده شد، عبّاسه مهر جعفر در دل گرفت و می خواست با او درآمیزد ولی جعفر از خشم هرون می ترسید و قبول نمی نمود ولی یک روز عبّاسه باحیله از طریق مادر جعفر به نام کنیز نیکوروی در حالی که جعفر مست شراب بود به خانه ی او رفت و با او در آمیخت و جعفر او را نشناخت و چون جعفر به هررن بد قولی کرده بود و هرون هم به خون ریختن عادت داشت، دستور قتل عام برمکیان را صادرکرد. او حتی خواهرش عباسّه را هم به قتل رسانید.