جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظراتی درباره‏ی شهادت امام رضا

زمان مطالعه: 2 دقیقه

درباره‏ی شهادت امام رضا علیه‏السلام، نظرهایی مطرح است که طبق نظر درست، بدون شک امام مسموم شده‏اند. شیعیان به طور کلی این نظر را تأیید کرده‏اند، مگر مرحوم اربلی در کشف‏الغمه که خود را هم عقیده با ابن‏طاووس و شیخ مفید دانسته، ولی ظاهر امر چنین است که شیخ مفید نیز قایل به مسمومیت امام بوده؛ زیرا نوشته است: آن دو (یعنی مأمون و امام رضا علیه‏السلام) با همدیگر انگوری را تناول کردند، سپس امام علیه‏السلام بیمار شدند و مأمون نیز خود را به بیماری زد. یکی از اموری که بهترین دلیل بر شهادت امام علیه‏السلام به شمار می‏رود، اتفاق شیعه بر این مطلب است. چه آنان بهتر و عمیق‏تر به احوال امامان خود می‏پرداختند و دلیلی هم برای

تحریف یا کتمان حقایق در این زمینه نداشتند.(1)

شهید مطهری می‏گوید:

من با توجه به مجموع قرائن، دریافته‏ام که ایشان را مسموم کردند و یک علت اساسی هم همان قیام بنی‏العباس در بغداد بود. مأمون در حالی حضرت رضا را مسموم کرد که از خراسان به سوی بغداد می‏رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می‏دادند. او دید که نمی‏تواند حضرت رضا را معزول کند و اگر با این وضع هم بخواهد به آن جا برود، کار بسیار مشکل است. برای اینکه زمینه‏ی رفتن به آن‏جا را فراهم کند و به بنی‏العباس بگوید کار تمام شده است، حضرت را مسموم کرد.

آن علت اساسی که می‏گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ وفق می‏دهد، همین علت است؛ یعنی مأمون دید که رفتن به بغداد عملی نیست و بقای بر ولایتعهدی هم عملی نیست. (با این که مأمون جوان‏تر بود، حدود 28 سال داشت و حضرت 55 سال داشتند و حضرت رضا نیز در آغاز به مأمون فرمودند: من از تو پیرترم و قبل از تو می‏میرم). اگر مأمون به این شکل بخواهد به بغداد برود، محال است که بغداد تسلیم شود، و یک جنگ عجیبی در می‏گیرد.

او وضع خود را خطرناک دید، این بود که تصمیم گرفت هم «فضل»

را از میان بردارد و هم حضرت رضا را؛ فضل را در حمام سرخس از بین برد. البته این قدر معلوم است که فضل به حمام رفته بود، عده‏ای با شمشیر ریختند و قطعه قطعه‏اش کردند و بعد هم گفتند «افرادی با او کینه داشتند و اتفاقا یکی از پسر خاله‏های او جزء قتله بود» و خونش را لوث کردند، ولی ظاهر این است که آن هم کار مأمون بود. دید او خیلی قدرت پیدا کرده و اسباب زحمت است، او را از بین برد، بعد، از سرخس آمدند به همین طوس. باز هم مرتب گزارش‏هایی از بغداد می‏رسید، دید نمی‏تواند با حضرت رضا و ولیعهد علوی وارد بغداد شود، این بود که حضرت را در آن‏جا کشت.(2)

از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیاری از دانشمندان و مورخان هستند که منکر مرگ طبیعی امام بوده و یا لااقل مسمومیت ایشان را قولی مرجح دانسته‏اند؛ مانند:

ابن‏حجر در صواعق، ص 122؛ ابن‏صباغ مالکی در فصول‏المهمه، ص 24؛ مسعودی در اثبات‏الوصیه، ص 208؛ قلقشندی در مآثر الانافة فی معالم الخلافه، ج 1، ص 211؛ قندوزی حنفی در ینابیع الموده، صص 236 و 385؛ در سنن ابن‏ماجه به نقل از تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ص 278؛ و بسیاری دیگر.


1) نگاهی به زندگی سیاسی هشتمین امام، ص 212.

2) سیری در سیره‏ی ائمه اطهار، صص 243 – 242.