ما هنگامی که رفتار امام علیهالسلام را با فضل، و نظر آن حضرت را درباره او مورد بررسی قرار میدهیم، و ملاحظه میکنیم که امام علیهالسلام مأمون را بیم میدهد، از این که زمام امور حکومت را به دست فضل بسپارد، ناگزیزیم رأی کسانی راکه اندیشه ولایتعهدی حضرت رضا علیهالسلام را، از افکار و تدابیر سیاسی مأمون میدانند ترجیح دهیم. بیگمان فضل از کسانی نبود که موقعیت امام علیهالسلام و قوت نفوذ او را نزد مأمون نداند، و آن چنان سادهاندیش نبود که بخواهد نفوذ و تأثیر خود را در دستگاه خلافت مأمون، بر اثر مواجهه با نفوذی قویتر و نابرابر، به خطر اندازد، و کسانی که گفتهاند، مأمون به اشاره فضل، دست به این کار زده است، شاید از این جهت باشد، که کارهایی که در قلمرو حکومتها انجام میشود، غالبا به مرد نیرومند آن دستگاه که نفوذش بیشتر، و در برابر افکار عمومی مسؤولیت زیادتر دارد، نسبت داده میشود، و مردم هم نفوذ و تأثیر فضل را در مزاج مأمون، از همه بیشتر، و سخن او را از هر کس نزد خلیفه مؤثرتر میدانستند، و طبعا زمانی که مأمون تصمیم به ولایتعهدی امام گرفته است، مردم پنداشتهاند، این کار به اشاره و تدبیر فضل است، زیرا او مأمون را در همه کارها مطیع خویش ساخته، و سلطه خود را بر همه اعمال او برقرار کرده بود.
از این رو میبینیم، هنگامی که نامه حسن بن سهل به عیسی بن محمد بن خالد میرسد، و ضمن آن اعلام میکند، که مأمون با امام رضا علیهالسلام به ولایتعهدی بیعت کرده است، و او را به ترک لباس سیاه، و پوشیدن جامه سبز امر میکند، و از جانب مأمون به او دستور میدهد که از لشکریان و فرماندهان و بنیهاشم و همگی مردم بغداد، بر این امر
بیعت گیرد، برخی از اینها میگویند: بیعت میکنیم و جامه سبز میپوشیم،و بعضی میگویند: بیعت نمیکنیم، و سبز نمیپوشیم، و خلافت را از خاندان عباس بیرون نمیبریم، و این کاری که شده جز حیله و دسیسه فضل بن سهل نیست.(1)
این اتهام مردم بغداد به فضل، جز از این ناشی نبوده که او بیشترین نفوذ وتأثیر را در دستگاه خلافت داشته است و دور نیست این شایعه که اقدام مأمون به اشاره فضل بوده است، از خود فضل ناشی شده باشد، تا از این راه موقعیت خود را، در برابر افکار عمومی که او را دارای بیشترین نفوذ در اعمال خلیفه میدانستند، محفوظ بدارد، چنان که فضل هنگامی که نظر یکی از یاران خود را، درباره مقایسه کار او، با آنچه ابومسلم انجام داده میپرسد، با مباهات میگوید من خلافت را مانند ابومسلم، از قبیلهای به قبیله دیگر منتقل خواهم کرد، تا این که به مخاطب خود بفهماند، که همه امور خلافت در دست اوست و هر کاری را که بخواهد میتواند انجام دهد، و موضوع ولایتعهدی نیز منحصرا به اشاره او بوده است.
1) طبری ج 8 ص 555 حوادث سال 201.