نادر از ایل افشار و از طایفهی کوچک «قرخلو» (یا قرقلو) است. ایل افشار از ترکمنانی هستند که هنگام هجوم مغول از ترکستان به آذربایجان مهاجرت کرده بودند تا آن که شاه اسماعیل اول آنان را به خراسان کوچ داد و در ابیورد مقیم ساخت. ایل افشار تابستان را در ابیورد و زمستان را در دستجرد «دره گزه» میگذرانیدند.
نادر در محرم سال 1100 ه. ق در دستجرد به دنیا آمد و بعدها در آن جا عماراتی ساخت و دستجرد، «مولودخانه» نامیده شد.
نام اصلی او «ندرقلی» است. پدرش، «امامقلی»، در طفولیت او مرد و نادر با مادرش زندگی محقری داشت تا به سن هیجده رسید و به خدمت یکی از رؤسای افشار (به نام بابا علی بیک) درآمد که در حکومت ابیورد بود و با دختر او ازدواج کرد و پس از فوتش، به حکومت ابیورد و ریاست قبیله رسید.(1)
در سال 1136 ه. ق نادر با گروهی سوار به مشهد رفت و در آن جا به خدمت
ملک محمود سیستانی درآمد که قصد داشت شهرهای دیگر ایران را نیز تصرف کند. نادر از طرف او به دفع ازبکان مأمور گردید. ازبکان گروهی از مغولان بودند که پس از تیمور در ماوراء النهر قدرت یافته بودند و از دوران صفویه به شهرهای خراسان حمله میکردند. او در حین اجرای مأموریت به فرامین ملک محمود توجه چندانی نداشت و از این رو، پس از چندی از خدمت برکنار شد و به تاخت و تاز در خراسان پرداخت.
در آن ایام شاه طهماسب، واپسین پادشاه صفوی، در فرحآباد مازندران اقامت داشت. او یکی از سرداران خود به نام رضا قلی خان را برای فتح شهر مشهد و مبارزه با ملک محمود سیستانی به خراسان فرستاد. رضا قلی خان از نادر کمک خواست. نادر پذیرفت، ولی چون حاضر نبود مستقیما از رضا قلی خان فرمان ببرد، نیرویی فراهم ساخت و تصمیم به جنگ با ملک محمود گرفت.
دو سرداری که حاضر نشده بودند با هم متحد شوند، در دو جنگ با ملک محمود شکست خوردند. ملک محمود بر نیشابور تسلط یافت و آن گاه خود را پادشاه نامید و به نام خود سکه زد. نادر پس از این شکست، سپاهی دیگر فراهم آورد و سرانجام در دو فرسخی مشهد به پیروزی رسید و ملک محمود با دادن اسیر و کشتهی بسیار عقبنشینی کرد.
نادر پس از این پیروزی، شهرت بسیار کسب کرد. از همین رو شاه طهماسب، نادر را به خدمت خود فراخواند. نادر با قبول خدمتگزاری، شاه را به خراسان دعوت کرد. شاه طهماسب به همراهی سردار سپاه خود، فتحعلی خان قاجار قوانلو، از مازندران رهسپار خراسان شد. وقتی خبر اتحاد شاه طهماسب و نادر منتشر شد، شمار بسیاری از طوایف و قبایل خراسان برای کمک به شاه، به اردوی نادر پیوستند، نادر پس از آن که ملک محمود پیروی از شاه طهماسب را نپذیرفت، عازم خراسان شد و آن جا را محاصره کرد. محاصره دو ماه و نیم طول کشید و ملک محمود، که دارای اسلحه و توپخانهای کامل بود، به خوبی مقاومت کرد، اما سرانجام یکی از
سردارانش به وی خیانت کرد و یکی از دروازههای شهر را به روی قوای شاه طهماسب گشود و ملک محمود به ناچار تسلیم شد.(2)
پس از شکست ملک محمود سیستانی، نادر مأمور شد با افغانان ابدالی بجنگد و در سال 1142 ه. ق پس از درهم شکستن قوای آنان، هرات را به تصرف در آورد. در همان زمان افغانان غلجانی به رهبری اشرف به سوی خراسان حرکت کردند. نادر به سرعت به مقابلهی آنها شتافت و در دامغان آنان را شکست داد. اشرف افغان به سوی تهران عقبنشینی کرد. نادر او را تعقیب کرد و ضربات سختی بر او وارد ساخت. اشرف با سپاه شکست خوردهی خود به اصفهان رفت و در آن جا قریب به سه هزار نفر از سران قزلباش و بزرگان صفویه را با کمال بیرحمی به قتل رساند.
نادر پس از شنیدن قتل عام اصفهان، با سپاه خود به سوی اصفهان رفت و در جنگ دیگری که در مورچهخورت، نزدیک اصفهان، روی داد، نیروهای اشرف را به سختی شکست داد. نادر سپس به مقابله با ترکان عثمانی شتافت و آنان را نزدیک همدان شکست داد و همدان و نهاوند را از آنان بازگرفت. سپس برای باز پس گرفتن شهرهای آذربایجان اندیشه کرد و عازم پیکار شد. وی پس از فتح شهرهای ساوجبلاغ، مراغه و دهخوارقان، وارد تبریز شد. در این هنگام افغانان ابدالی به خراسان هجوم آوردند و نادر بیدرنگ به سوی خراسان شتافت و نیروهای مهاجم را سرکوب کرد. در این ایام شاه طهماسب برای کسب حیثیتی در برابر نادر، به نیروهای عثمانی حمله کرد. در آغاز، شکست سختی به آنان وارد نمود، اما بر اثر نبود فرماندهی شایسته، شاه طهماسب شکست خورد و وحشتزده به اصفهان گریخت. در این هنگام دولت عثمانی پیشنهاد صلح داد و طی قراردادی تمامی زمینهای قفقاز – که در آن سوی رود ارس بود – و ولایات غربی هایران در اختیار دولت عثمانی قرار میگرفت.(3)
1) تاریخ ایران تا انقراض قاجاریه؛ ص 185.
2) تاریخ تمدن جهان با کمی تلخیص؛ حکیمی محمود؛ ج 11، شرکت سهامی انتشار ص 11 و ص 12.
3) همان؛ ص 13 و 14 با کمی تلخیص.