روزی مأمون بیمار شد و در آن بیماری با خود پیمان بست که اگر بهبودی حاصل کند و شفا یابد، “مال کثیری ” صدقه دهد، چون حالش خوب شد و خواست که به عهد و پیمان خود وفا کند، تمام دانشمندان و فقیهان را حاضر ساخت و به آن ها گفت که من با خود عهد بسته ام که مال کثیر صدقه بدهم و برای من بگوئید که مال کثیر چه مقدار می باشد؟ تا من صدقه دهم و عهد خود را بدهم.
هرشخصی درباره ی “کثیر” سخنی می گفت، یکی می گفت: ده هزار و دیگری صد هزار، بعضی مبلغ زیاد و برخی مبلغ کم می گفتند و خاطر مامون ازسخن هیچ یک از آنان آرام نیافت، به ناچار از حضرت امام رضا علیه السلام خواهش نمودند که قدم رنجه فرمایند و مشکل را حل نمایند.
امام به آن مجلس تشریف آوردند، هریک از عالمان و فقیهان اقوال خود را بیان نمودند و هیچ سخنی مورد قبول واقع نمی شد، به امام گفتند: شما بفرمائید خلیفه چقدرباید بدهد؟
امام علیه السلام به مأمون فرمودند: باید هشتاد و سه دینارطلا برای فقیران تقسیم کنی تا از عهده ی پیمان خود بیرون آمده باشی. علما لب به اعتراض گشودند که امام رضا علیه السلام باید دلیل بیاورند که چرا هشتاد و سه دینار طلا تا ما اطمینان پیدا نمائیم. امام علیه السلام
علّت را چنین فرمودند:
خداوند متعال درکلام خود قرآن حضرت رسول اکرم و اصحاب گرامی او را مورد خطاب قرار داده و فرموده: “لَقَدْ نَصَرَکُمً اللّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةً”(1) یعنی به تحقیق که یاری کرد خداوند شما را در موطن های کثیره و آن مواطن کثیره هشتاد و سه موطن است! یعنی رسول گرامی با کفّار هشتاد و سه بار نبرد کرده، اَعمّ از غَزوِه و سریّه(2)
دل مامون آرام شد و علما قبول کردند و آفرین گفتند بر دلیل حضرت علی بن موسی الر ضا علیه السلام.
1) سوره ی توبه آیه ی25.
2) همان طورکه در تاریخ اسلام آمده: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هشتاد و سه جنگ با کفّار داشته اند، به جنگ هایی که خودشان هم شخصا شرکت داشتند غزوه نام داشته و جمع آن غزوات است مانند غزوه ی بدر و جنگ هایی که پیامبر شخصا شرکت نداشتند و فرمانده تعیین می نمودند سریّه نام داشتند و جمع آن سرایا است مانند سرّیه، موته.