خراسان بزرگ و به ویژه شهر «مرو» از میانهی دوران ساسانی، شاهد رواج روزافزون آیین مسیحیت بود(1): بنا به روایتی دینی، آیین مسیح در حدود 360 میلادی و به وسیلهی شاهزاده خانمی ساسانی – که در تیسفون توسط کشیشی یونانی به نام برشبا به دین مسیح درآمده بود – در «مرو» رواج یافت(2) نیز به گفتهی ابوریحان بیرونی (قرن چهارم هجری)، مسیحیان خوارزم، بیست و یکم ماه ژوئن را به یاد رواج یافتن مسیحیت در «مرو»، جشن میگرفتند(3)
در واقع، نواحی شرقی خراسان بزرگ از اواسط دوران ساسانیان
(اواخر قرن چهارم میلادی) به بعد، شاهد حضور مسیحیت و فرقههای مختلف آن بوده است(4)؛ مهمترین دلیل رسوخ مسیحیت در خراسان را باید در سیاست ساسانیان در نفی بلد و اسکان پیروان مسیح جستجو کرد(5)؛ زیرا با گرویدن کنستانتین امپراطور روم به مسیحیت در 313 میلادی، دیگر در چشم شاهنشاهان ساسانی، عموم مسیحیان ایرانی به ستون پنجم بالقوهی رومیان مبدل شدند(6)
از اینرو بود که کوچاندن مسیحیان از زادبومشان و نشیمن دادن آنان در سرزمینهای دیگر از سال 339 میلادی سیاست رسمی ساسانیان گردید؛ در نتیجه، به تدریج در مناطق مختلفی از شرق ایران کلنیهای مسیحی پا گرفتند(7)
تحولی که تا اندازهای به وضعیت مسیحیان ایران بهبودی بخشید، تنها در بیش از یک قرن بعد روی داد و آن هنگامی بود که در کلیسای روم شرقی شقاقی مهم به وجود آمد و در
طی آن دو فرقهی متخاصم یعقوبی و نستوری – که هر یک دربارهی انسان و صفاتالوهی مسیح، نگرش جداگانهای داشتند – پدیدار گشتند. در دنبال این رویداد، مرکز مهم نستوریان در ادسا (الرها) به دست یعقوبیان افتاد (457م) و در نتیجه شمار فراوانی از نستوریان و روحانیان آنان به نواحی گوناگون ایران گریختند.(8) درین هنگام کلیسای مسیحی امپراطوری ساسانی، رسما از کلیسای سرزمینهای بیزانسی و ارمنستان جدا گردید و در اقدامی کاملا سیاسی، به کلیسای نستوری رسمیت داد. این امر (گسستن از بیزانس)، تا حدودی به نفع مسیحیان ایران تمام شد و از درجهی شک و تردید ساسانیان کاست، لیکن امنیت کامل برای آنان هرگز حاصل نشد(9)
از طرف دیگر باید دانست که در خراسان، تنها نستوریان حاضر نبودند بلکه فرق دیگر مسیحی نیز نقشآفرینی میکردند؛ از جمله پس از آنکه خسرو پرویز در 609 میلادی ادسا را سخت دستخوش نهب و غارت ساخت، مسیحیان یعقوبی این شهر به سیستان و خراسان کوچ داده شدند(10) همچنین گویا مسیحیان ارتودوکس نیز نمایندگانی در ایران داشتند و حتی در یک ناحیه یعنی خوارزم به
فرقهی مسلط مسیحیت تبدیل شدند.(11) به علاوه زندگی رهبانی و دیرنشینی هم بر مسیحیان سیستان شناخته بود، زیرا در کتاب پاکدامنی اسوع دناح بصری (نوشته حدود 236 ق / 850 م) آمده که مارااستفن در سیستان دیری بنا کرد(12)
اینها که گذشت میرساند که سراسر خراسان بزرگ و به خصوص شهر «مرو» از دیر باز شاهد حضور مسیحیان بود و میتوان اندیشید آنجا ثلیقی که بر طبق روایات، در مرو طرف مناظرهی امام رضا علیهالسلام گشت(13)، محتملا ساکن همان شهر، و رهبر دینی مسیحیان آن ناحیه بوده است.
1) برای آگاهی بیشتر درین باره، رک به «چهرهی مسیح در ادبیات فارسی»: صص 81 – 79.
2) رک به «تاریخ سیستان»: ص 27.
3) ر ک به «همان»: ص 26.
4) «سیستان مانند خراسان و مشرق بطور کلی در میانه و اواخر دورهی ساسانی دارای گروههای پراکندهای از جمعیت مسیحی بوده است، و این عناصر مسیحی، گر چه شمارشان رو به کاهش میرفت، تا اوایل دوره اسلامی دوام آوردند.» به نقل از «تاریخ سیستان»: ص 24).
5) دربارهی این سیاست، رک به «عصر زرین فرهنگ ایران»: ص 41.
6) درین باره رک به «تاریخ مردم ایران»: ج 1، صص 450 – 449. نیز برای آگاهی از اینکه مخالفت موبدان ساسانی با مسیحیان بیشتر به دلایل سیاسی بود تا انگیزههای مذهبی، رک به «ایران در زمان ساسانیان»: ص 363. همچنین برای آگاهی از وضعیت مسیحیان ایران عهد ساسانی و نیز تاثیر گرویدن روم به مسیحیت بر احوال آنان، رک به «همان»: صص 423 – 365.
7) رک به «تاریخ سیستان»: ص 24.
8) درین باره رک به «ایران در زمان ساسانیان»: صص 394 – 393.
9) نک به «تاریخ سیستان»: صص 25 – 24.
10) نک به همان، ص 27.
11) بیرونی با آوردن فهرستی از اعیاد ملکاییان خوارزم مدرک مهمی در این زمینه بدست میدهد: رک به همان صص 28 – 27. «… در اواخر دوره ساسانی شهر مرو هم مطران نستوری داشته و هم مطران ارتودوکس.» به نقل همان، ص 28.
12) رک به «تاریخ سیستان»: ص 30.
13) دربارهی مناظره امام رضا علیهالسلام با جاثلیق مسیحیان، رک به «عیون اخبارالرضا»: ج 1، ص 313 و صص 332 – 317.