هنگامی که امام رضا علیهالسلام وفات فرمود، شاعران به مرثیهگویی پرداختند، و مردم بر امید و آرزوی از دست رفته خود که آن حضرت زمام خلافت را به دست گیرد، و مشعل حق را که مدتها به دست خلفا بینور و خاموش مانده بود، فروزان و تابان سازد اشکها ریختند، همان خلفایی که فریب و تزویر را وسیلهای برای مشتبه کردن امور و گمراهی مردم قرار دادند، و در همان حال که حدود الاهی را بر دیگران جاری میکردند، از اجرای آنها درباره خویش خودداری داشتند، با این که در پشت پرده و گاهی هم آشکارا، انواع محرمات الهی و اعمال مخالف کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را به جای میآوردند.
از جمله شاعرانی که در وفات آن حضرت مرثیه سروده است، دعبل بن علی خزاعی شاعر و مبلغ اهلبیت علیهمالسلام است، مرثیههای چندی درباره حضرت رضا علیهالسلام از او نقل شده، که از جمله آنهاست آنچه ابوالفرج ذکر کرده و گفته است علی بن سلیمان اخفش، این اشعار را از دعبل بن علی خزاعی که درباره امام رضا علیهالسلام و سمی که به آن حضرت خورانیده شده و رثای فرزندش، و همچنین مذمت خلفای عباسی است، برای من خواند.
علی الکره ما فارقت أحمد و انطوی++
علیه بناء جندل و رزین(1)
و أسکنته بیتا خسیسا متاعه++
و انی علی رغمی به لظنین(2)
و لولا التأسی بالنبی و أهله++
لأسبل من عینی علیه شؤون(3)
هو النفس الا أن آلمحمد صلی الله علیه و آله++
لهم دون نقسی فی الفؤاد کمین(4)
أضربهم ارث النبی فاصبحوا++
یساهم فیه میتة و منون(5)
دعتهم ذئاب من أمیة و انتحت++
علیهم دراکا ازمة و سنون(6)
وعاثت بنوالعباس فی الدین عیثة++
تحکم فیه ظالم و ظنین(7)
و سموا رشیدا لیس فیهم لرشده++
و هاذاک مأمون و ذاک أمین(8)
فما قبلت بالرشد منهم رعایة++
و لا لولی بالامانة دین(9)
رشیدهم غاو و طفلا بعده++
لهذا رزایا دون ذاک مجون(10)
ألا أیها القبر الغریب محله++
بطوس علیک الساریات هتون(11)
شککت فما أدری أمسقی بشربة++
فأبکیک أم ریب الردی فیهون(12)
و أیهما ما قلت ان قلت شربة++
و ان قلت موت انه لقمین(13)
أیا عجبا منهم یسمونک الرضا++
و یلقاک منهم کلحة و غضون(14)
أتعجب للأجلاف أن یتحیفوا++
معالم دین الله و هو مبین(15)
فقد سبقت منهم بفضلک آیة++
لدی و لکن ما هناک یقین(16)
دعبل در این اشعار خود، مصیبتهای هولناک، و گرفتاریهای دردناکی را که از حکومتهای اموی و عباسی بر اهلبیت علیهمالسلام وارد شده شرح میدهد، و پس از آن به هجو و بدگویی رشید و دو فرزندش امین و مأمون میپردازد و سپس با سوز و گداز امام رضا علیهالسلام را مرثیه میگوید، و ضمن آن به اتهام مأمون در کشتن ناگهانی امام علیهالسلام اشاره میکند.
و دیگر از کسانی که در سوگ امام علیهالسلام مرثیه گفتهاند، اشجع بن عمرو سلمی است، او در رثای آن حضرت میگوید:
یا صاحبالعیس یحدی فی أزمتها++
اسمع و أسمع غدا یا صاحبالعیس(17)
اقرأ السلام علی قبر بطوس و لا++
تقرأ السلام و لا النعمی علی طوس(18)
فقد أصاب قلوب المسلمین بها++
روع و أفرج فیها روع ابلیس(19)
و أخلست واحد الدنیا و سیدها++
فأی مختلس منها و مخلوس(20)
و لو بدا الموت حتی یستدیر به++
لاقی وجوه رجال دونه شوس(21)
بؤسا لطوس فما کانت منازله++
مما تخوفه الأیام بالبؤس(22)
معرس حیث لا تعریس ملتبس++
یا طول ذلک من نأی و تعریس(23)
ان المنایا أنالته مخالبها++
و دونه عسکرجم الکرادیس(24)
أو فی علیه الردی فی خیس أشبله++
و الموت یلقی أباالأشبال فی الخیس(25)
مازال مقتبسا من نور والده++
الی النبی ضیاء غیر مقبوس(26)
فی منبت نهضت فیه فروعهم++
بباسق فی بطاح الملک مقبوس(27)
و الفرع لا یرتقی الا علی ثقة++
من القواعد والدنیا بتأسیس(28)
لا یوم اولی بتخریق الجیوب و لا++
لطم الخدود و لا جدع المعاطیس(29)
من یوم طوس الذی نادت بروعته++
لنا النعاة و أفواه القراطیس(30)
حق بان الرضا أودی الزمان به++
ما یطلب الموت الا کل منفوس(31)
ذاللحظتین و ذالیومین مفترش++
رمسا کآخر فی یومین مرموس(32)
بمطلع الشمس وافته منیته++
ما کان یوم الردی عنه بمحبوس(33)
یا لا نازلا جدثا فی غیر منزله++
و یا فریسة یوم غیر مفروس(34)
لبست ثوب البلی أعزز علی به++
لبسا جدیدا و ثوبا غیر ملبوس(35)
صلی علیک الذی قد کنت تعبده++
تحت الهواجر فی تلک الأمالیس(36)
لو لا مناقضة الدنیا محاسنها++
لما تقایسها أهل المقاییس(37)
أحلک الله دارا غیر زائلة++
فی منزل برسول الله مأنوس(38)
ابوالفرج در مقاتل گفته است هنگامی که این چکامه اشجع شیوع پیدا کرد، او برخی الفاظ آن را تغییر داد، و آن را به نام رشید کرد(39)
دعبل بن علی خزاعی گفته است، هنگامی که خبر وفات امام رضا علیهالسلام به من رسید در قم بودم، و قصیده رائیه خود را در سوگ آن حضرت سرودم. برخی ابیات این قصیده این است:
آری أمیة معذورین ان قتلوا++
و لا أری لبنیالعباس من عذر(40)
أولاد حرب و مروان و أسرتهم++
بنومعیط ولاة الحقد و الوغر(41)
قوم قتلتم علی الاسلام اولهم++
حتی اذا استمسکوا جازوا علی الکفر(42)
أربع بطوس علی قبر الزکی به++
ان کنت تربع من دین علی وطر(43)
قبران فی طوس خیر الناس کلهم++
و قبر شرهم هذا من العبر(44)
ما ینقع الرجس من قرب الزکی و ما++
علی الزکی بقرب الرجس من ضرر(45)
هیهات کل امری رهن بما کسبت++
له یداه فخذ ما شئت او فذر(46)
دعبل مرثیههای زیادی در سوگ امام رضا علیهالسلام سروده، و به این وسیله در تبلیغ مذهب خود کوشیده، و نظر امت را به ستمهایی که بر اهلبیت عصمت علیهمالسلام وارد شده، و تجاوزی که بر حقوق آنها به عمل آمده جلب کرده است، همچنین از این طریق تباهی دستگاههای حاکم را که جور و بیداد آنها، از حد معقول گذشته به گوش مردم رسانیده است.
دعبل از بزرگترین شاعران این دوره، و در دفاع از ایمان و اعتقاد خود از سختترین کسان به شمار است، او در شعر خود صورت صحیحی از روش و ماهیت حکومت خودکامه عباسیان به دست میدهد، و مصائبی را که از جور و ستم آنها بر اهلبیت علیهمالسلام وارد شده، بیان میکند.
و نیز از جمله کسانی که امام رضا علیهالسلام را مرثیه گفتهاند، علی بن ابیعبدالله خوافی است، او گفته است:
یا أرض طوس سقاک الله رحمته++
ماذا حویت من الخیرات یا طوس(47)
طابت بقاعک فی الدنیا و طیبها++
شخص ثوی بسناباد مرموس(48)
شخص عزیز علی الاسلام مصرعه++
فی رحمة الله مغمور و مغموس(49)
یا قبره أنت قبر قد تضمنه++
حلم و علم و تطهیر و تقدیس(50)
فخرا فانک مغبوط بجثته++
و بالملائکة الأبرار محروس(51)
و ابوفراس حمدانی گفته است:
باؤا بقتل الرضا من بعد بیعته++
و أبصروا بغضه من رشدهم و عموا(52)
عصابة شقیت من بعد ما سعدت++
و معشر هلکوا من بعد ما سلموا(53)
لا بیعة ردعتهم عن دمائهم++
و لا یمین و لا قربی و لا رحم(54)
منظور شاعر در این ابیات، همان حقیقت تلخ نمایش غمانگیز ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام و نقش سازندگان و طراحان آن است، و میگوید هنگامی که ولایتعهدی را که گام آخرین به سوی مسند خلافت است، به آن حضرت سپردند سعادتمند شدند، زیرا بنا به اراده و فرمان خداوند، خلافت حق طبیعی اهلبیت علیهمالسلام است، لیکن شقاوت و هلاکت دامنگیر آنها شد، برای این که علیرغم بیعت و عهد و پیمان خود، آن حضرت را ناگهانی شهید کردند.
اشعار رثای بسیار دیگری نیز وجود دارد، که مشتمل است بر مصائب و گرفتاریهایی که از جانب خلفای زمان بر آن حضرت وارد شده است، ولی ما به آنچه ذکر شد اکتفا میکنیم، زیرا ضرورتی به زیاده بر این نیست.
1) من از احمد از روی بیمیلی جدا نشدم، در حالی که بنایی سنگی و استوار او را دربر گرفته است.
2) او را در خانهای جای دادم، که بهره آن ناچیز است، هر چند من بر خلاف میل خود به آن بخل میورزم.
3) و اگر این نبود که به پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش تأسی جستهام، از چشمانم اشکهایم را بر او ریزان میکردم.
4) او جان من است جز این که آلمحمد صلی الله علیه و آله بجز در جانم در دل من جای دارند.
5) میراث پیامبر علیهالسلام باعث ضرر و زیان آنان شد، و در آن مرده و منتگذار شریک شدند.
6) گرگانی از بنیامیه آنان را فراخواندند، و سختی و تنگی از هر سو پیاپی بر آنان هجوم بردند.
7) فرزندان عباس دین را تباه کردند، و هر ستمگر و شاک و بیدینی به نام دین فرمانروایی کرد.
8) رشید را رشید نام نهادند، در حالی که در میان آنان رشد و صلاحی نیست، همین گونه است مأمون و امین.
9) از اینان کسی به سبب داشتن رشد و صلاح یافت نشد که رعایت کند و پاس حرمت نگه دارد، و از آنها حاکمی نبود که در دین امین باشد.
10) رشید و پس از او دو فرزندش گمراه بودند، آن یک مصیبتها و آن دیگر فسق و فجورها داشت.
11) هان ای قبری که در غربت و در طوس قرار داری. باران رحمت الهی پیوسته بر تو ریزان باد.
12) شک دارم و نمیدانم که آیا شربت سم آشامیدهای تا بر تو گریه کنم، و یا بر مرگ طبیعی درگذشتهای تا مصیبت آسان شود.
13) و هر کدام از اینها را بگویم، چه بر اثر آشامیدن سم و چه به طور طبیعی، بیشک مرگ تو سریع و ناگهانی بوده است.
14) شگفت از اینها که تو را رضا نامیدند اما، با ترشرویی و بدخویی با تو روبرو شدند.
15) آیا شگفتی داری از این که احمقان و نادانان بر نشانههای دین خدا کاستی و نقصان وارد کنند، و دین خدا نمایان و آشکار است.
16) نشانه فضیلت تو بر آنان سبقت جسته است، و من بر این اعتقادم اما آنان یقین ندارند.
17) ای آن شتربانی که در پیشاپیش شتران آواز میخواند، بشنو و فردا به گوشها برسان، ای شتربان.
18) به قبری که در طوس است سلام برسان، و سلام به شهر طوس مگوی، و آن را خوشی و آسایش مباد.
19) در این شهر به دلهای مسلمانان ترس و وحشت رسید، و دل شیطان در آن امان و آسایش یافت.
20) شهر طوس یگانه روزگار و سرور دهر را ربود، چه ربانیدهای از آن و چه ربوده شدهای!!.
21) و اگر مرگ نمودار شود، و به گرد او درآید، چهره مردانی را خواهد دید، که بیاعتنا و خشمآلود به او مینگرند.
22) تیرهروزی بر طوس باد هر چند منزلگاههایش از آن جمله نیست که روزگار آنها را به تیرهروزی و بدبختی ترسانیده باشد.
23) طوس منزلگاهی است که استراحتی در آن نیست و جای اشکال و ابهام است، و چقدر فاصله دارد دوری و غربت از استراحت و خوشی.
24) مرگ چنگال خود را به او رسانیده، و نزد آن سپاهی با دستههای فراوان و انبوه است.
25) در بیشه شیران وی، هلاکت به او دررسید، آری مرگ شیران را در بیشهزار دیدار میکند.
26) او پیوسته از انوار پدرانش تا پیامبر صلی الله علیه و آله بهره میگرفت، همان نوری که از دیگری اخذ نشده است.
27) در محلی شاخههای آنها روییده و افراشته و قد کشیده که سرزمین پادشاهی است و از آن پرتو گرفته میشود.
28) و شاخهها افراشته و برآمده نمیشود مگر آن که بر تنه و پایههای محکمی استوار باشد، و دنیا بر این اساس است.
29) هیچ روزی به گریبان چاک کردن و لطمه به صورت زدن و به سختی بیتابی کردن، سزاوارتر از روز طوس نیست.
30) روزی که پیامآوران مرگ و کاغذها به زبان خود از ترس و وحشت بر ما فریاد زدند.
31) آری چنین است، زمانه امام رضا علیهالسلام را از میان ما برد، و مرگ جز گرانمایه و نفیس را طلب نمیکند.
32) صاحب آن دو لحظه و آن دو روز در بستر گور آرمیده، همچون دیگر کسانی که در دو روز به خاک رفتهاند.
33) هنگام دمیدن آفتاب مرگ او فرارسید، آری روز مرگ از او بازداشته نشده بود.
34) ای آن که به قبری فرود آمدهای که در منزلگاه تو نیست و ای شکار روزگاری که شکار نمیشود.
35) جامه کهنه پوشیدی و چه بر من گران و دشوار است که جامه نو و تازه بر تن کنم.
36) آن که در روزهای سوزان و شبانگاهان او را پرستش میکردی بر تو درود فرستاد.
37) اگر این نبود که دنیا با خوبیها و محاسن خود در ستیز است، اهل سنجش نمیتوانستند این مصیبت را اندازهگیری کنند.
38) خداوند تو را در سرای جاوید و همیشگی متنعم فرماید، و در منزلی به همدمی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جای دهد.
39) مقاتلالطالبیین ص 380 – 378.
40) به نظر من اگر امویان فرزندان علی و فاطمه را کشتند، معذور بودند، اما اولاد عباس را هیچ عذری نمیبینم.
41) آنها فرزندان حرب و مروان و خاندان آنان و بنومعیط بودند که همگی سردمداران حسد و کینه و دشمنی میباشند.
42) آنها گروهی هستند که در اسلام نخستین آنان را کشتید، و آنها هر وقت توانستند به کفر بازمیگشتند.
43) اگر منزل میکنی در طوس بر مرقد آن (امام) پاک منزل کن، که در دین بدو نیاز داری.
44) دو قبر در طوس است، یکی قبر بهترین تمام مردم و دیگر بدترین تمام مردم و این از عبرتهای روزگار است.
45) پلید از نزدیک بودنش به پاک سودی نمیبرد، و به پاک از نزدیک بودن پلید به او هیچ زیانی نمیرسد.
46) هیهات هر کسی در گرو عمل خویش است و دستآوردهای او از آن اوست، اکنون آنچه میخواهی برگیر یا رها کن.
47) ای زمین طوس، خداوند تو را از رحمت خود، سیراب کند که چه خیرات و خوبیهای بسیاری تو ای طوس دربر داری.
48) در دنیا سرزمینهای تو پاکیزه باد، و پاکیزه کرده است آن را شخصیتی که در سناباد آرمیده و در خاک غنوده است.
49) او شخصی است که شهادتش بر اسلام گران و سنگین است و در رحمت پروردگار فرو رفته، و غوطهور است.
50) ای آرامگاه او، تو آن قبری که بردباری و دانشوری و پاکی و پاکیزگی را دربر دارد.
51) پس فخر و مباهات کن زیرا تو به سبب جسد او مورد رشک و حسدی، و به وسیله فرشتگان مقرب در حفظ و حراستی.
52) پس از بیعت با امام رضا علیهالسلام به کشتن او اقدام کردند، و کینه و دشمنی او را مصلحت دیدند و کوردل شدند.
53) آنها دستهای هستند که بدبخت شدند پس از آن که نیکبختی یافتند، و گروهی میباشند که پس از آن که ایمنی یافتند نابود شدند.
54) نه بیعت و نه سوگند و نه خوشایندی و قرابت هیچ کدام آنها را از کشتن و ریختن خون آنان بازنداشت.