جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مخارج راه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

جماعتی مرد و زن از بحرین توفیق حاصلشان گردید و بزیارت حضرت رضا (ع) مشرف شدند و مدت هشت ماه در این آستان مقدس توقف نمودند و کاملا از زیارت آنحضرت بهرمند شدند تا همه پول مخارج آنها تمام شد.

هنگامیکه خواستند بسوی وطن خود حرکت کنند مخارج راه نداشتند و به هرکس هم رو انداختن که بعنوان قرض جهت خرجی به آنها بدهد اجابت نشد از این بابت مضطرب و پریشان شدند و با حال اضطراب داخل حرم حضرت امام هشتم (ع) شدند و اظهار عنایت کردند و گفتند: ای آقای ما اکنون ما درمانده شده ایم و نمی دانیم چه باید بکنیم . از حرم بیرون آمدند شخصی نزد آنها آمده و فرمود: من چند رأس قاطر دارم و شنیده ام که شما خیال رفتن بکاظمین را دارید حال آمده ام که اگر می خواهید من عصر قاطرها را بیاورم و شما حرکت کنید.

بحرینیها حقیقت حال خود را اظهار کردند و گفتند ما خرجیمان تمام شده و مخارج راه را نداریم . و حالا هم حاضریم که با تو همراه شویم لکن هرگاه آنچه لازم داشتیم بما قرض الحسنه بده تا

بکاظمین برسیم و ما در آنجا تمام مخارج تو را خواهیم داد.

آن شخص قبول فرمود: و عصر قاطرها را آورد و آنها را سوار کرد و براه افتادند و وقت شام بلب آبی رسیدند و فرود آمدند آن شخص به آنها فرمود: شما کنار این آب وضو ساخته نماز بخوانید و غذا بخورید تا من قاطرها را در بیابان بچرا ببرم . سپس قاطرها را جهت چرا از آنجا دور نمود و مسافرین وضو ساخته نماز بجای آوردند و غذای خود را خوردند و هرچه در انتظار قاطرها نشستند خبری نشد تا اینکه وحشت همه آنها را فرا گرفت .

مردها از کنار زن و بچه ها برخواستند و باطراف رفتند که تحقیق و بررسی کنند که قاطرها چه شد هرچه گشتند اثری نیافتند و با حال یأس برگشتند و تا صبح بحال گریه و ناله میان بیابان بسر بردند.

صبح شد چون از آمدن آن شخص مأیوس شدند علاج کار خود را منحصر در برگشتن بمشهد مقدس یافتند.

لذا اسباب و اثاثیه خود را بر دوش گرفته با زنها و اطفال پیاده روبراه نهاده چند قدمی که برداشتند نخلستانها را از دور دیدند تعجب کردند که در این حدود که از بلاد ایران است درخت خرما پیدا نمی شود در این اثناء عربی هیزم کش رسید از او پرسیدند که این نخلستان چیست و این قریه چه نام دارد؟

گفت مگر شما نمی دانید که اینجا کاظمین است . تعجب ایشان بیشتر شد و گمان کردند که آن مرد مزاح نموده پس چند قدمی

دیگر که برداشتند قبه مطهره و مناره های کاظمین پیدا شد و دانستند که بنظر مرحمت ابی الحسن الرضا صلوات الله علیه به دو سه ساعت از مشهد بکاظمین رسیده اند.(1)

چیز نادیده و نشنیده چه لذّت دارد++

آنکه دیدست و چشیدست بصیرت دارد

هر که نشناخت رضا را و اطاعت ننمود++

از کجا کی خبر از فیض و سعادت دارد

تا نیائی و نبینی تو جلال و کرمش++

تو چه دانی که به زائر چه محبّت دارد

رأفتش را بنما درک تو از نام رؤف++

چون ز لطفش بخلایق همه رأفت دارد

ضامن آهوی وحشی شده تا دریابی++

که به زوّار و غریبان چه کرامت دارد


1) دارالسلام عراقی.