همان گونه که از پیش تر اشاره شدوبا استفاده از اقوال مورّخین و ظاهر روایات، هنگامی که مأمون به خلافت رسید و زمام امور را به دست گرفت، به شکلی که بر اطراف و اکناف کشور اسلامی تسلّط پیدا کرد، پایتخت خود را در مرو قرار داد و زمامداری عراق را به حسن بن سهل واگذرا نمود.
دراین هنگام در اطراف ممالک حجّاز و یمن آثار فتنه و آشوب بلند شد. بعضی از سادات برای کسب خلافت، عَلَمِ مخالفت برافراشته
و داعیهی حکومت داشتند. چون خبر در مرو به مأمون رسید، برای چارهجویی با وزیر و مشاور خود فضل بن سهل ذوالریاستین برادر حسن بن سهل مشورت نمود.
بعد از مشورتها و تدابیر فراوان، مأمون تصمیم گرفت که علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه را از مدینه به مرو دعوت نماید و آن حضرت را ولیعهد خود قرار دهد.(!!) و بدین وسیله شورش سایر سادات را مهار کرده تا از او اطاعت نمایند و فکر خلافت را از اذهان خود بیرون نمایند.
در این راستا رجاء ابن ابیضحّاک را با بعضی از نزدیکان و خاصّان به سوی مدینه به خدمت امام رضا صلوات الله علیه فرستاد که آن بزرگوار را به سفر خراسان ترغیب نمایند.
فرستادگان مأمون به خدمت امام رضا صلوات الله علیه رسیدند، آن حضرت مکرراً از این سفرامتناع ورزید؛ ولی چون اصرار و پافشاری آنان از حد گذشت حضرت به جهت تقیه آن سفر محنتبار را اجبارا پذیرفت.(1)
1) منتهی الامال: ج 2 ص 499.