ستایش و چاپلوسی بیپایان اطرافیان نادر شاه، به تدریج موجب شد که وی خود را همردیف مردان بزرگی چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیهالسلام بداند. پادری بازن پس از ذکر جنایات هولناک نادر دربارهی دین و مذهب او نوشته است که تجاوزات و زشتکاریهای نادر و خونهای فراوانی که ریخت و اشکی که از مردم گرفت، احساسات مردم را نسبت به خود به تدریج از ستایش به وحشت و از وحشت به نفرت کشید. دربارهی دین او اظهار عقیده کردن بسیار دشوار است. شماری بسیار از کسانی که مدعی شناخت عمیقی از ما فی الضمیر او هستند، میگویند که او هیچ دینی نداشت.
گاهی به صراحت میگفت که خود را از محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیهالسلام کمتر نمیداند؛ زیرا محمد و علی علیهمالسلام عظمت خود را از برکت این فضیلت به دست آوردهاند که رزم آقایان شایستهای بودند. در این صورت او تصور میکرد و بلکه یقین داشت که به همان مقام رفیعی که ایشان در سایهی شمشیر رسیده بودند رسیده است.
نادر شاه در سال 1143 ه. ق که قصد تسخیر هرات را داشت، نذر کرد که ایوان صحن مرقد امام رضا علیهالسلام را، که به صحن میر علی شیر مشهور بود و گلدستهی بالای سر مبارک، منسوب به شاهرخ تیموری را با طلا بیاراید. مدتی بعد برای نشان دادن ارادت بیشتر(!) خود به حضرت رضا علیهالسلام فرمان داد در برابر گلدستهی شاهرخ، گلدسته دیگر به نام خود او بسازند.» با وجود این فریبکاریها، سرانجام ددمنشیهایش، انحطاط جامعه ایران بود.(1)
1) همان؛ ص 33 و 34.