جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فرجام‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

بر اساس آن‏چه گذشت، دیدیم که در توجیه و تعلیل سفر امام رضا علیه‏السلام و پذیرش ولایتهدی، بیش‏تر این تمایل در کار بوده که به نحوی امام رضا علیه‏السلام را از هر گونه پیرایه‏ای همکاری با حاکم ظالم عباسی، مبرا نشان دهند. این رویکرد – هم چنان‏که در نوشتار حاضر گذشت – اگر دستاورد تحقیق در منابع تاریخی باشد، بی‏گمان درست و به حق است؛ لیکن مع‏الاسف چنان افتاده که گرایش به تبرئه‏ی امام علیه‏السلام، بر کنکاش در گواهی‏ها تقدم پیدا کرده و چنان افتاده که حضرتش منفعلانه ناچار به قبول ولایتهدی شده‏اند.

این نحوه‏ی برخورد با موضوع، همان گفتمان نوحه‏گرایانه‏ای است که پیش‏تر از غلبه‏اش بر نگرش آگاهانه گلایه داشتم. اما، شاهدی که می‏تواند استیلای گفتمان نوحه‏گرایانه در قضیه‏ی امام رضا علیه‏السلام را بیش از پیش نشان دهد، شیوه‏ای است که در بیش‏تر کتاب‏های زندگی‏نامه‏ی حضرتش وجود دارد. در اکثر قریب اتفاق این کتاب، شرح زندگانی امام رضا علیه‏السلام، پس از مناقشه‏ای بر سر هنگام تولد ایشان و نام مادرشان، با دعوت مأمون و رخداد ولایتهدی آغاز می‏شود،

بی آن‏که به وقایع زندگی حضرتش در فاصله‏ی این دو رویداد اشاره‏ای گردد. شاید در ابتدا به نظر برسد که قلت منابع، موجب این کاستی هستند، در حالی که به هیچ روی چنین نیست و در روایات، شرحی از مناظرات امام رضا علیه‏السلام در بصره و کوفه – مشابه آن‏چه بعدها در مرو گذشت – وجود دارد.

در واقع، سال‏ها پیش از به قدرت رسیدن مأمون، امام رضا علیه‏السلام در سفری به بصره و کوفه، مناظراتی مفصل با علمای ادیان مختلف – از یهودی و مسیحی گرفته تا معتزله و زرتشتی و حتی هندو – داشتند؛ و می‏توان اندیشید که این مناظرات، در جهان اسلامی شهرت و انعکاسی فوق العاده پدید آورده بود.(1) در واقع همین شهرت بود که سبب شد فضل بن سهل در آن نامه‏ای که از سوی مأمون به امام رضا علیه‏السلام نوشت، دلیل دعوت به مرو را، پاسخ‏گویی به ابهامات مسلمانان عنوان کند.(2)

به عبارت دیگر، اگرچه برگزاری جلسات مناظره با علمای ادیان، برای مأمون حکم یک مانور سیاسی بدیع را داشت؛ لیکن در چشم‏اندازهای امام رضا علیه‏السلام، پاسخ‏گویی به ابهامات و راهنمایی پرسشگران، امر مسبوق به سابقه و یک رسالت اصیل می‏نمود که هیچ ربطی به سیاست و سیاستمداری نداشت.

به این ترتیب، مأمون که در پی کسب وجهه‏ای متفاوت با نیاکانش بود و مشروعیتی نوین را طلب می‏کرد، بر آن شد تا از مرتبت علمی امام رضا علیه‏السلام به سود هدفش بهره گیرد. او در عین حال امید می‏ورزید که با ولایتعهدی امام علیه‏السلام فضای سیاسی داخلی را چندان وهم‏آلود کند که مخالفانش دچار سردرگمی و تشتت هرچه بیش‏تری شوند. این‏گونه هم شد، هم عباسیان و هم علویان انقلابی دچار تفرقه‏ای شدید شدند. با این وصف، آن مشروعیتی که مأمون از قبل ولیعهد کردن امام رضا علیه‏السلام طلب می‏کرد، حاصل نیامد و این به زیرکی حضرتش بازمی‏گردد که با اتخاذ این تاکتیک‏های هوشمندانه، تمام نقشه‏های مأمون را نقش بر آب کردند:

1) امام رضا علیه‏السلام در وقت خداحافظی از مدینه چنان عمل کردند که همگان بر عدم اخلاص مأمون، و بی‏اطمینانی امام علیه‏السلام به او، واقف شدند.

2) امام رضا علیه‏السلام در پذیرش ولایتهدی نه فقط هرگونه اختیار اجرایی را از خود سلب کردند، بلکه همچنان علنا فرجام ناخوش آن را آگهی دادند.

3) امام رضا علیه‏السلام در مناظره با علمای ادیان، نه فقط از هر گونه موضع‏گیری‏ای که به نفع دولت مأمونی تمام شود، احتراز کردند؛ بلکه در مواردی با اثبات نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و طرح آشکار مسأله‏ی

اهل بیت، نتیجه‏ای خلاف انتظار مأمون را به ارمغان آوردند.(3)

4) سند احادیثی که امام رضا علیه‏السلام روایت می‏کردند، به شکل منحصر به فردی، اکثرا به صورت سلسله‏ای از نیاکانشان بود که نهایتا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، جبرائیل و خداوند، ختم می‏شد، به این ترتیب با نقل هر حدیثی، امام رضا علیه‏السلام طعنی بر مأمون وارد می‏کردند و زمینه‏های مشروعیت‏خواهی او را ویران می‏نمودند.

با این مانورهای بسیار زیرکانه، امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نه فقط از کمند حیله‏های مأمون گریختند، بلکه از فرصت پیش آمده در مرو، به نفع دیانت اسلامی و برای توسعه‏ی باورهای اصیل شیعی، بهره‏برداری کردند: و این امامی است که به حق می‏توان او را فاتح «رزم‏گاه ادیان» دانست.


1) درباره‏ی این مناظرات و مشروح آن‏ها رک به «بحارالانوار»: ج 49، صص 81-73.

2) درباره‏ی این نامه رک به عطائی خراسانی، علی‏اصغر، «زندگانی امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهماالسلام»: ص 59.

3) درین باره رک به مناظرات امام رضا علیه‏السلام در «عیون اخبارالرضا» ج 1، صص 338-321.