بدگوییها و تلقینهای دولتمردان و اطرافیان نزد هر یک از دو برادر، و وجود عوامل زیادی که میتوانست هر یک از آنها را بر دیگری بشوراند، پیوسته بر دامنه اختلاف میافزود، چنان که فضل بن ربیع پس از مرگ هارون سپاهیان را به مخالفت با مأمون و نقض قرار و میثاق وادار کرد، و آنها را به همراه خویش روانه بغداد ساخت، تا موقعیت امین را تحکیم کند، و منظورش در این کار، تشدید بحران و توسعه اختلاف میان امین و مأمون بود، و نیز در همین هنگام با استفاده از انگیزههای بسیاری که وجود داشت، امین را تشویق میکرد، که پیمان ولایتعهدی مأمون را نقض کند، و فرزند خود موسی را بدین مقام برگزیند. هدف فضل در این اقدامها این بود، که از بیم ولایتعهدی مأمون خلاصی پیدا کند، زیرا فضل موجب نقض پیمان سپاهیان، و جدا شدن آنها از مأمون شده، و او را تحقیر کرده بود و میترسید اگر خلافت به او برسد، وی را به قتل برساند(1)
از سوی دیگر فضل بن سهل، مرد بزرگ خراسانی، که مأمون مهام امور حکومت خود را به دست او سپرده بود، با استفاده از تمام وسایل، هشیارانه و زیرکانه میکوشید، پایههای حکومت مأمون را مستقر و مستحکم سازد، و به مأمون قول داده بود به هر بهایی که باشد، او را بر مسند خلافت بنشاند، و در برابر اقدامهای امین که او را از ولایتعهدی خلع کرده است، سخت ایستادگی کند. فضل و برادرش حسن بن سهل و دیگر سران و فرماندهان خراسانی، به اهمیت و خطر موقعیت، کاملا آگاه بودند، و میدانستند اگر امین بر برادرش مأمون پیروز شود، از این که آنان دوستی و همبستگی خود را با مأمون اعلام، و با امین نقض عهد کردهاند، چه سرنوشتی خواهند داشت.
1) ابناثیر ج 5 ص 138.