ائمه علیهمالسلام در مورد امور تربیتی، و فرهنگ عملی، و تهذیب نفوس، کوشش فراوان داشتند، و اهتمام آنان، تنها به بیان و نصیحت و ارشاد، منحصر نمیشد، بلکه مراقبت دقیق بر اعمال، و مواظبت مستمر سلوک و رفتار، و ملاحظه و اصلاح نواقص و معایب اخلاقی را، بر هر کس لازم و ضروری میشمردند. و ما در این مورد، سه نمونه از روش
تربیتی امام علیهالسلام را، که هر کدام مربوط به جنبهای از زندگانی انسان است، عرضه میداریم:
«یاسر خادم گفته است: روزی غلامان میوهای میخوردند، آنها میوه را به تمامی نخورده باقی آن را، به دور انداختند، ابوالحسن الرضا علیهالسلام به آنان فرمود: سبحان الله، اگر شما از آن بینیازید، هستند کسانی که بدان نیازمندند، به آنان بخورانید»(1)
در این بیان امام علیهالسلام اشارهای است، به عدم توجه به ناسپاسی در زندگی روزانه، چنان که امروز در زندگی ما هم به چشم میخورد، هر کدام ما، هنگامی که از چیزی بینیازی احساس میکنیم، خواه خوردنی باشد یا غیر از آن، بدون این که درصدد برآییم، به وسیله آن نیاز دیگران را برطرف کنیم، به طرق مختلف، آن را از میان میبریم، و در این کار هم احساس گناه نمیکنیم.
سلیمان بن جعفر جعفری گفته است:
«برای کاری که داشتم خدمت امام رضا علیهالسلام بودم، خواستم به خانهام بازگردم.
امام فرمود: با من بیا، و امشب را نزد من بمان…
با آن حضرت روانه شدم، تا وارد خانه شد، هنگام غروب آفتاب بود، و غلامان در طویله خانه به کار گل و بستن اخیه (میخ آخور) برای ستوران و غیر از آن مشغول بودند، و با آنان مرد سیاهی کار میکرد، که از جمله غلامان حضرت نبود، امام علیهالسلام فرمود: این مرد که با شماست، کیست؟
گفتند: به ما کمک میکند، و مزدش را میدهیم.
امام علیهالسلام فرمود: اجرتش را معین کردهاید؟
گفتند: خیر… هرچه به او بدهیم راضی است.
امام علیهالسلام شدیدا برآشفت، و تازیانه بر آنان فرودآورد.
گفتم فدایت شوم، چرا خشمگین میشوید؟
فرمود: من بارها آنها را نهی کردهام، از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را معین کنند به کار گیرند.
و بدان! هر کارگری بدون این که قبلا مزد او را تعیین کرده باشی، کاری برای تو انجام
دهد. اگر سه برابر آنچه مزدش است، به او بپردازی باز گمان میکند، که از اجرت او کاستهای، و اگر پیش از انجام دادن کار، مزدش را معین کنی، و پس از آن پرداخت کنی، تو را به سبب وفای به عهد میستاید، و اگر اندکی زیادتر از مزدش به او بدهی، آن را بخششی از تو میداند».(2)
در این حدیث امام علیهالسلام اشاره میفرماید، به نکته مهمی که مربوط به قانون کار است، تا به وسیله آن حق کارگر و کارفرما هر دو تأمین شود، و چنان که میدانیم بسیاری از درگیریها و مشاجرهها، میان این دو، مربوط است به میزان دستمزد، اگر در ابتدا تعیین نشده باشد، ولی چنانچه پیش از شروع کار، هر دو درباره میزان اجرت، توافق کنند، حقوق همدیگر را تضمین، و از بروز هر گونه نزاع و جدال، جلوگیری کردهاند، و اگر کارفرما پس از پایان کار، چیزی هر چند کم، بر دستمزد و مقطوع بیفزاید، امتنان و سپاس کارگر را برای خود جلب کرده است.
از بزنطی نقل شده که گفته است: امام رضا علیهالسلام مرکب خویش را برایم فرستاد، و چون به صریا آمدم، همه شب را در خدمت آن حضرت بودم، پس از آن که شام برایم آورده شد، امام علیهالسلام فرمود: برایم رختخواب اندازند، یک بالش طبری و یک تشک و لباس خواب قیصری، با یک عدد ملحفه مروی برایم آورده شد، و پس از آن که شام خوردم.
امام فرمود: آیا میخواهی بخوابی؟
گفتم: آری فدایت شوم، پس امام علیهالسلام شخصا ملحفه و لحاف را، به رویم انداختند، و فرمود: خداوند شبت را سلامت کناد، و ما در آن وقت، روی پشتبام بودیم.
هنگامی که امام علیهالسلام از نزد من پایین رفت، در دل خود گفتم، من از امام علیهالسلام کرامت و محبتی دیدم، که هرگز کسی آن را ندیده است، ناگهان آوازی برآمد: ای احمد، و این آواز برای من شناخته نبود، تا این که غلام آن حضرت وارد شد.
گفت: آقایم را اجابت کن، من فرود آمدم، و به نزد آن حضرت رفتم، امام علیهالسلام رو به سوی من کرد، و فرمود: دست خود را پیش آر، من دست خود را جلو بردم، حضرت آن را گرفت و فشرد.
سپس فرمود: امیرالمؤمنین علیهالسلام که درود خدا بر او باد، به عیادت صعصعة بن صوحان
رفت، و چون خواست، از نزد او برخیزد، فرمود: ای صعصعة بن صوحان… به این که تو را عیادت کردم، بر دیگران مباهات مکن، و مواظب نفس خویش باش، و گمان کن که مرگت فرارسیده است، و آرزوها تو را به بازی نگیرند، تو را به خدا میسپارم، و سلام فراوان بر تو دارم»(3)
امام علیهالسلام در این بیان اشاره میفرماید، به ضرورت تربیت واقعی نفس، به طوری که تحت تأثیر پدیدههای گذرای خارج قرار نگیرد، و فریفته اوهام پوچ، و پندارهای باطل نشود، و بداند که توجه و عنایت دیگران به او، چیزی از واقعیت و حقیقت او را، دگرگون نمیسازد، زیرا انگیزه توجه مردمان، گاهی برحسب مصلحت، و زمانی ناشی از محبت، و یا چیزهای دیگری است، که ابدا ارتباطی به واقعیت، و ارزش ذات او ندارد.
همچنین امام علیهالسلام ما را وادار میسازد، که بر تربیت نفس خویش حریص بوده، آن را تحت مراقبت داشته باشیم مبادا مفتون و شیفته چیزی شود، که وی را از توجه به سرنوشت واقعی خود، بازمیدارد، و بر ماست که به این حقیقت به دیده اهمیت، بنگریم، و با دور داشتن نفس، از تأثیرات خارجی و گذرا آن را صیانت کنیم.
1) کافی ج 6 ص 297.
2) کافی ج 5 ص 288.
3) قربالاسناد ص 222، و الخرائج و الجرائج ص 237 با اندک تفاوت.