جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شیوه‏های تربیتی امام

زمان مطالعه: 4 دقیقه

ائمه علیهم‏السلام در مورد امور تربیتی، و فرهنگ عملی، و تهذیب نفوس، کوشش فراوان داشتند، و اهتمام آنان، تنها به بیان و نصیحت و ارشاد، منحصر نمی‏شد، بلکه مراقبت دقیق بر اعمال، و مواظبت مستمر سلوک و رفتار، و ملاحظه و اصلاح نواقص و معایب اخلاقی را، بر هر کس لازم و ضروری می‏شمردند. و ما در این مورد، سه نمونه از روش

تربیتی امام علیه‏السلام را، که هر کدام مربوط به جنبه‏ای از زندگانی انسان است، عرضه می‏داریم:

«یاسر خادم گفته است: روزی غلامان میوه‏ای می‏خوردند، آنها میوه را به تمامی نخورده باقی آن را، به دور انداختند، ابوالحسن الرضا علیه‏السلام به آنان فرمود: سبحان الله، اگر شما از آن بی‏نیازید، هستند کسانی که بدان نیازمندند، به آنان بخورانید»(1)

در این بیان امام علیه‏السلام اشاره‏ای است، به عدم توجه به ناسپاسی در زندگی روزانه، چنان که امروز در زندگی ما هم به چشم می‏خورد، هر کدام ما، هنگامی که از چیزی بی‏نیازی احساس می‏کنیم، خواه خوردنی باشد یا غیر از آن، بدون این که درصدد برآییم، به وسیله آن نیاز دیگران را برطرف کنیم، به طرق مختلف، آن را از میان می‏بریم، و در این کار هم احساس گناه نمی‏کنیم.

سلیمان بن جعفر جعفری گفته است:

«برای کاری که داشتم خدمت امام رضا علیه‏السلام بودم، خواستم به خانه‏ام بازگردم.

امام فرمود: با من بیا، و امشب را نزد من بمان…

با آن حضرت روانه شدم، تا وارد خانه شد، هنگام غروب آفتاب بود، و غلامان در طویله خانه به کار گل و بستن اخیه (میخ آخور) برای ستوران و غیر از آن مشغول بودند، و با آنان مرد سیاهی کار می‏کرد، که از جمله غلامان حضرت نبود، امام علیه‏السلام فرمود: این مرد که با شماست، کیست؟

گفتند: به ما کمک می‏کند، و مزدش را می‏دهیم.

امام علیه‏السلام فرمود: اجرتش را معین کرده‏اید؟

گفتند: خیر… هرچه به او بدهیم راضی است.

امام علیه‏السلام شدیدا برآشفت، و تازیانه بر آنان فرودآورد.

گفتم فدایت شوم، چرا خشمگین می‏شوید؟

فرمود: من بارها آنها را نهی کرده‏ام، از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را معین کنند به کار گیرند.

و بدان! هر کارگری بدون این که قبلا مزد او را تعیین کرده باشی، کاری برای تو انجام

دهد. اگر سه برابر آنچه مزدش است، به او بپردازی باز گمان می‏کند، که از اجرت او کاسته‏ای، و اگر پیش از انجام دادن کار، مزدش را معین کنی، و پس از آن پرداخت کنی، تو را به سبب وفای به عهد می‏ستاید، و اگر اندکی زیادتر از مزدش به او بدهی، آن را بخششی از تو می‏داند».(2)

در این حدیث امام علیه‏السلام اشاره می‏فرماید، به نکته مهمی که مربوط به قانون کار است، تا به وسیله آن حق کارگر و کارفرما هر دو تأمین شود، و چنان که می‏دانیم بسیاری از درگیریها و مشاجره‏ها، میان این دو، مربوط است به میزان دستمزد، اگر در ابتدا تعیین نشده باشد، ولی چنانچه پیش از شروع کار، هر دو درباره میزان اجرت، توافق کنند، حقوق همدیگر را تضمین، و از بروز هر گونه نزاع و جدال، جلوگیری کرده‏اند، و اگر کارفرما پس از پایان کار، چیزی هر چند کم، بر دستمزد و مقطوع بیفزاید، امتنان و سپاس کارگر را برای خود جلب کرده است.

از بزنطی نقل شده که گفته است: امام رضا علیه‏السلام مرکب خویش را برایم فرستاد، و چون به صریا آمدم، همه شب را در خدمت آن حضرت بودم، پس از آن که شام برایم آورده شد، امام علیه‏السلام فرمود: برایم رختخواب اندازند، یک بالش طبری و یک تشک و لباس خواب قیصری، با یک عدد ملحفه مروی برایم آورده شد، و پس از آن که شام خوردم.

امام فرمود: آیا می‏خواهی بخوابی؟

گفتم: آری فدایت شوم، پس امام علیه‏السلام شخصا ملحفه و لحاف را، به رویم انداختند، و فرمود: خداوند شبت را سلامت کناد، و ما در آن وقت، روی پشت‏بام بودیم.

هنگامی که امام علیه‏السلام از نزد من پایین رفت، در دل خود گفتم، من از امام علیه‏السلام کرامت و محبتی دیدم، که هرگز کسی آن را ندیده است، ناگهان آوازی برآمد: ای احمد، و این آواز برای من شناخته نبود، تا این که غلام آن حضرت وارد شد.

گفت: آقایم را اجابت کن، من فرود آمدم، و به نزد آن حضرت رفتم، امام علیه‏السلام رو به سوی من کرد، و فرمود: دست خود را پیش آر، من دست خود را جلو بردم، حضرت آن را گرفت و فشرد.

سپس فرمود: امیرالمؤمنین علیه‏السلام که درود خدا بر او باد، به عیادت صعصعة بن صوحان

رفت، و چون خواست، از نزد او برخیزد، فرمود: ای صعصعة بن صوحان… به این که تو را عیادت کردم، بر دیگران مباهات مکن، و مواظب نفس خویش باش، و گمان کن که مرگت فرارسیده است، و آرزوها تو را به بازی نگیرند، تو را به خدا می‏سپارم، و سلام فراوان بر تو دارم»(3)

امام علیه‏السلام در این بیان اشاره می‏فرماید، به ضرورت تربیت واقعی نفس، به طوری که تحت تأثیر پدیده‏های گذرای خارج قرار نگیرد، و فریفته اوهام پوچ، و پندارهای باطل نشود، و بداند که توجه و عنایت دیگران به او، چیزی از واقعیت و حقیقت او را، دگرگون نمی‏سازد، زیرا انگیزه توجه مردمان، گاهی برحسب مصلحت، و زمانی ناشی از محبت، و یا چیزهای دیگری است، که ابدا ارتباطی به واقعیت، و ارزش ذات او ندارد.

همچنین امام علیه‏السلام ما را وادار می‏سازد، که بر تربیت نفس خویش حریص بوده، آن را تحت مراقبت داشته باشیم مبادا مفتون و شیفته چیزی شود، که وی را از توجه به سرنوشت واقعی خود، بازمی‏دارد، و بر ماست که به این حقیقت به دیده اهمیت، بنگریم، و با دور داشتن نفس، از تأثیرات خارجی و گذرا آن را صیانت کنیم.


1) کافی ج 6 ص 297.

2) کافی ج 5 ص 288.

3) قرب‏الاسناد ص 222، و الخرائج و الجرائج ص 237 با اندک تفاوت.