امام علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه بعد از شهادت پدر گرامیش در مدینه در مقام امامت و رهبری شیعیان قرار گرفت و به نشر علم و فضیلت و طاعت و عبادت اِلاهی پرداخت. همواره نزدیکان و اصحاب و دوستداران اهل بیت صلوات الله علیه به آن حضرت مراجعه نموده و احکام و دستورات شرعی را سؤال میکردند، و از وجود پرفیض آن پیشوای دین کسب فیض مینمودند.
بیشتر اوقات امام علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه در مسجد النبی صلی الله علیه و آله جلوس داشتند، و مردم برای سؤالات و رفع
مشکلات خود، در آن مکان مقدّس به خدمت حضرتش مشرّف میشدند؛ همان گونه که از تاریخ و روایات استفاده میشود، ظاهراً تا زمانی که هارونالرشید در قید حیات بود، تعرّضی به ساحت مقدّس آن حضرت نمیشد.
ابیصلت هروی میگوید: از علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه شنیدم که می فرمود:
«من در روضه نبوی مینشستم.در مدینه علمای بسیاری بودند، زمانی که آنها در مسئلهای عاجز میشدند، به من اشاره مینمودند و مسائل را به من ارجاع میدادند و آن مسائل و مشکلات را حل میکردم.(1)
ابوالفرج در کتاب مقاتل الطالبیین مینویسد:
در دوران اقامت امام رضا صلوات الله علیه شیعیان پشت گرمی و ظهور خاصّی یافته ومکتب اهل بیت صلوات الله علیهم را تبلیغ مینمودند. خود حضرت نیز به طور علنی تبلیغ می کرد و با پیروان فرقه واقفیّه(2)
احتجاج مینمود.
حضرت علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه در طول دوران امامت خود در مدینه برای مراسم حجّ و زیارت خانهی خدا به مکّه ی مکرمه تشریف می بردند و حتّی همان سالی که حضرت روانهی خراسان شدند نیز، در مراسم حجّ حاضر شدند.
در این سفر جوادالائمّه علیهالسلام را نیز با وجود سنّ کودکی به همراه برد، چون حضرت در خانهی خدا مشغول طواف وداع بودند، حضرت جواد علیهالسلام بر دوش غلام آن حضرت، موفّق بود، و او حضرت جواد علیهالسلام را طواف میداد، وقتی که حضرت جواد صلوات الله علیه به حجر اسماعیل رسید از دوش غلام پایین آمده و آثارغم و اندوه در چهرهی آن حضرت پدیدار شد و مشغول دعا شدند و چون دعای حضرت جواد علیهالسلام طولانی شد.
موفّق عرض کرد: فدایت شوم! برخیز تا برویم.
حضرت جواد علیهالسلام فرمودند: من این محل را ترک نمیکنم تا
وقتی که خدا خواهد.
موفّق خدمت حضرت رضا صلوات الله علیه آمده و جریان را بیان کرد، علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه نزد فرزند خود آمده و فرمود: ای حبیب من! برخیز.
حضرت جوادالائمّه علیهالسلام عرضه داشت: ای پدر! چگونه برخیزم و حال آن که شما خانهی کعبه را به گونه ای وداع فرمودی که دیگر به آن مراجعت نخواهید کرد.
سپس شروع به گریه نمودند. به هر حال جوادالائمّه صلوات الله عیله از امر پدر بزرگوارش اطاعت نمود و از جای برخاست و همراه پدر روانه شدند.(3)
1) بحارالأنوار: ج 11 ص 329، اعلام الوری: ص 115.
2) واقفیّه فرقهای هستند که فقط تا امامت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه اعتقاد دارند. مؤسس این فرقه، علی بن ابیحمزهی بطائنی است. او از اصحاب امام صادق علیهالسلام و امام کاظم صلوات الله علیهما بود و در طول چند سالی که امام کاظم صلوات الله علیه درحبس هارون به سر میبرد، علی بن حمزه نمایندهی تام آن حضرت بود. در این مدت اموال زیادی که شیعیان برای آن حضرت میآوردند، و آن ها را به علی بن حمزه میسپردند. بعد از آن که خبر شهادت حضرت موسی بن جعفرصلوات الله علیه منتشر شد و امامت حضرت رضا صلوات الله علیه متعیّن گردید، شیطان بر علی بن حمزه چیره شد و به خاطر اموالی که از حضرت نزد او امانت مانده بود، و حاضر نبود که آن اموال را به امام رضا صلوات الله علیه تحویل دهد، منکر شهادت موسی بن جعفر صلوات الله علیه وامامت علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه شد و از همان زمان فرقهی ضالّهی واقفیّه را بنیانگزاری کرد او و همچنین پیروانش قائل به حیات امام موسی بن جعفر صلوات الله علیه میباشند. برای آگاهی بیشتر مراحعه شود به : معجم رجال الحدیث: ج 11 ص 216.
3) اثبات الوصیة: ص 158، کشف الغمه: ج 3 ص 116.