سید نبیل میرسید محمد اصفهانی نوه میرسید حسن معروف بمدرس نقل فرمود که میربابای تبریزی نقل کرد:
من در یکی از قرای تبریز پیش از اینکه شل شوم شوق زیادی باذان گفتن داشتم و اذان می گفتم .
چون بدنم از کار افتاد و شل شدم دیگر قدرت بر اذان گفتن نداشتم . هر چند دکترها در مقام علاج برآمدند هیچ اثر بهبودی حاصل نشد تا اینکه خبردار شدم که چند نفر از محل ما قصد زیارت حضرت رضا (ارواحناالفدا) را دارند.
من بقصد زیارت و تشرف بآستان قدس رضوی با ایشان همراه شدم و ایشان مرا میان گاری انداختند و براه افتادند. میان گاری ما مردی از طایفه بابیه بود چون مرا بآن حالت شلی میان گاری دید به رفقای من گفت این شل را چرا با خود می برید؟ گفتند برای اینکه حضرت رضا (ع) او را شفا بدهد.
آن خبیث بر این سخن استهزاء و سخریّه کرد. لکن چون ما بسلامت وارد مشهد مقدس شدیم سه روز نزد حرم مطهر امام (ع) شال خود را بگردن و ضریح مبارک بستم و متوسل بآن بزرگوار
شدم .
در روز مذکور پیش از غروب ملتفت خود شدم که آقای بزرگواری میان ضریح می بینم در حالتی که تمام جامه های او حتی عمامه اش سبز است بمن فرمود:
برخیز اذان بگو عرض کردم قادر نیستم . فرمود من می گویم اذان بگو.
بامر آن حضرت خواستم اذان بگویم ، فهمیدم که می توانم و توانائی بر اذان گفتن دارم . لذا برخواستم و فریاد کردم (الله اکبر. الله اکبر) در آنحال چون مردم صدای مرا شنیدند گفتند ای مرد هنوز وقت اذان نشده است . چرا اذان می گوئی .
من از آن شوقی که بر اذان گفتن داشتم اعتنائی بسخن ایشان ننمودم و مشغول بودم تا جمعی بر گرد من جمع شدند و بعضی گفتند: این همان مرد شلی است که دو سه روز است اینجا متوسل بوده و قدرت برخواستن نداشت یکوقت جمعیت بر من هجوم آوردند تا جامه های مرا پاره پاره کنند من شال خود را از ضریح باز کرده و از حرم پا بفرار گذارده و سالم بیرون آمدم .(1)
این چه روحی است که در صحن و سرا می بینم++
این چه نوریست که در ملک ورا می بینم
این چه نوریست که ظاهر شده از عالم غیب++
هرکجا می نگرم نور خدا می بینم
این چه سریست هویدا شده در ملک جهان++
سر ایزد بعیان شمس ضُحی می بینم
وه چه شوریست که پیدا شده در عالم کون++
عالم مُلک و مَلک نغمه سرا می بینم
پرسش از عقل نمودم که چرا حیرانی++
گفت حیران همه در امر ولا می بینم
گفتم این بارگه و گنبد و ایوان از کیست++
گفت از مظهر حق نور هُدی می بینم
ساحت عرش برین صحن زمین مهر مهین++
شمس تا بنده از این صحن و سرا می بینم
1) کرامات رضویه.