جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شبی در حرم قدس (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

دیده فرو بسته‏ام از خاکیان‏++

تا نگرم جلوه‏ی افلاکیان‏

شاید از این پرده، ندایی دهند++

یک نفسم راه به جایی دهند

ای که بر این پرده‏ی خاطر فریب++‏

دوخته‏ای دیده‏ی حسرت نصیب‏

آب بزن چشم هوسناک را++

با نظر پاک ببین، پاک را

آن که در این پرده گذر یافته است‏++

چون سحر از فیض نظر یافته است‏

خوی سحرگیر و نظر پاک باش‏++

راز گشاینده‏ی افلاک باش‏

پرتو این کوکب رخشان نگر++

کوکبه‏ی شاه خراسان نگر

آینه‏ی غیب نما را ببین‏++

ترک خودی کن و خدا را بین‏

هر که براو نور «رضا» تافته است‏++

در دل خود گنج رضا یافته است‏

سایه‏ی شه، مایه‏ی خرسندی است‏++

ملک «رضا» ملک رضامندی است‏

من کیم؟ از خیل غلامان او++

دست طلب سوده به دامان او

ذره‏ی سرگشته‏ی خورشید عشق‏++

مرده، ولی زنده‏ی جاوید عشق‏

شاه خراسان را، دربان منم‏++

خاک در شاه خراسان منم(1)


1) محمدحسن رهی معیری.