روزی مأمون آشکارا چنین گفت: من می خواستم نادانی علیّ بن موسی را (نعوذبالله) وسیله و دست آویزی قرار دهم برای خلع او تا مردم بدانند او برای نادانی خود عزل شده. به همین جهت تمام دانشمندان را از شهرهای مختلف فرا می خواند و امام همه ی آن ها را مجاب می نمود (همه محکوم می شدند) مثلاً مأمون به سلیمان مروزی گفت: من ازآن رو تو را فرا خوانده ام که توانایی علمی تو را می شناسم و قصدم جز این نیست مگر این که فقط او را بتوانی در یک مسأله مجاب کنی (محکوم کنی) و در روایت آمده است هنگامی که امام رضا علیه السلام مأمون را ازاوصاف فرزندی که کنیز او در
شکم داشت آگاه ساخت مأمون گفت: با خود گفتم به خدا این فرصت مناسبی است که اگر بر خلاف گفته ی علیّ بن موسی باشد وی را ازمقام ولایتعهدی برکنار نمایم و او منتظر وضع حمل کنیز بود که پیش بینی حضرت درست. درآمد (در 80 سرگذشت کنیز و فرزند 6 انگشتی بیان شده است).