جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روش برخورد با مردم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در کتاب رجال خود آورده است:

در یکی از روزها، عده‏ای از دوستان امام رضا علیه‏السلام در منزل آن حضرت گرد یکدیگر جمع شده بودند و یونس به عبدالرحمن نیز که از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصیت‏های ارزنده بود، در جمع ایشان حضور داشت.

هنگامی که آنان مشغول صحبت و مذاکره بودند، ناگهان گروهی از اهالی بصره اجازه‏ی ورود خواستند.

امام علیه‏السلام، به یونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هیچ‏گونه عکس‏العملی از خود نشان ندهی؛ مگر آن که به تو اجازه داده شود.

آن گاه اجازه فرمود و اهالی بصره وارد شدند و بر علیه یونس، به سخن‏چینی و ناسزاگوئی آغاز کردند.

و در این بین حضرت رضا علیه‏السلام سر مبارک خود را پائین انداخته بود و هیچ سخنی نمی‏فرمود؛ و نیز عکس‏العملی ننمود تا آن که بلند شدند

و ضمن خداحافظی از نزد حضرت خارج گشتند.

بعد از آن، حضرت اجازه فرمود تا یونس از اتاق بیرون آید.

یونس با حالتی غمگین و چشمی گریان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:

یا ابن رسول الله! من فدایت گردم، با چنین افرادی من معاشرت دارم، در حالی که نمی‏دانستم درباره‏ی من چنین خواهند گفت؛ و چنین نسبت‏هائی را به من می‏دهند.

امام رضا علیه‏السلام با ملاطفت، یونس بن عبدالرحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای یونس! غمگین مباش، مردم هرچه می‏خواهند بگویند، این‏گونه مسائل و صحبت‏ها اهمیتی ندارد، زمانی که امام تو، از تو راضی و خوشنود باشد هیچ جای نگرانی و ناراحتی وجود ندارد.

ای یونس! سعی کن، همیشه با مردم به مقدار کمال و معرفت آن‏ها سخن بگوئی و معارف الهی را برای آن‏ها بیان نمائی.

و از طرح و بیان آن مطالب و مسائلی که نمی‏فهمند و درک نمی‏کنند، خودداری کن.

ای یونس! هنگامی که تو در گرانبهائی را در دست خویش داری و مردم بگویند که سنگ یا کلوخی در دست تو است؛ و یا آن که سنگی در دست تو باشد و مردم بگویند که در گرانبهائی در دست داری، چنین گفتاری چه تأثیری در اعتقادات و افکار تو خواهد داشت؟

و آیا از چنین افکار و گفتار مردم، سود و یا زیانی بر تو وارد می‏شود؟!

یونس با فرمایشات حضرت آرامش یافت و اظهار داشت: خیر، سخنان ایشان هیچ اهمیتی برایم ندارد.

حضرت رضا علیه‏السلام مجددا او را مخاطب قرار دارد و فرمود:

ای یونس، بنابراین چنانچه راه صحیح را شناخته، همچنین حقیقت را درک کرده باشی؛ و نیز امامت از تو راضی باشد، نباید افکار و گفتار مردم در روحیه، اعتقادات و افکار تو کمترین تاثیری داشته باشد؛ مردم هرچه می‏خواهند، بگویند.(1)


1) بحارالأنوار: ج 2، ص 65، ح 5، به نقل از کتاب رجال کشی.