اخلاق، یکی از عناصر مهم شخصیت انسان است، و کاشف کیفیت ذات، و حاکی درون او است، و درجه رسوخ ایمان را در او نشان میدهد.
امام رضا علیهالسلام به اخلاقی عالی و ممتاز، آراسته بود، و بدین دوستی عام و خاص را، به خود جلب فرموده بود، همچنین انسانیت آن حضرت، یگانه و بیمانند، و در
حقیقت تجلی روح نبوت، و مصداق رسالتی بود که خود آن حضرت، یکی از نگهبانان و امانتداران و وارثان اسرار آن، به شمار است.
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده، که گفته است:
من ابیالحسن الرضا علیهالسلام را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با کسی درشتی کند.
من ابیالحسن الرضا علیهالسلام را هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از فراغ از آن، قطع کند.
و هرگز درخواست کسی را، که قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمود.
و هرگز پاهای خود را، در جلو همنشین، دراز نمیکرد.
و هرگز در برابر همنشین تکیه نمیداد.
و هرگز او را ندیدم، که غلامان و بردگان خود را بد گوید.
و هرگز او را ندیدم، که آب دهان اندازد.
و هرگز او را ندیدم، که قهقه کند، بلکه خندهاش تبسم بود.
و هنگامی که مجلس او از مردم خالی، و سفرهی غذا انداخته میشد، همه غلامان و بردگانش، حتی درباران و میرآخور را، به دور سفره غذا می نشانید.
تا آن جا که میگوید: هر که بگوید در فضیلت، کسی را مانند او دیده، از او باور نکنید(1)
مهمانی بر آن جناب وارد شد، و تا پاسی از شب گذشته، نزد آن حضرت نشسته بود و سخن میگفت، در این میان چراغ به هم خورد، مرد برای اصلاح آن دست دراز کرد، امام علیهالسلام او را از این کار بازداشت، وخود به اصلاح چراغ پرداخت، و سپس فرمود: ما گروهی هستیم که هرگز مهمان را به کار وانمیداریم(2)
در مناقب ابن شهرآشوب است که: امام رضا علیهالسلام وارد حمام شد، مردی که آن حضرت را نمیشناخت، به او گفت بدن مرا مالش ده، امام علیهالسلام شروع به مالش بدن او فرمود و هنگامی که مردم آن مرد را متوجه کردند، و حضرت را شناخت با پریشانی شروع به عذرخواهی و پوزش کرد، اما امام علیهالسلام همچنان به مالش بدن او ادامه، و او را
دلداری میداد(3)
در مراتب فروتنی آن حضرت، محمد بن فضل گفته است: امام رضا علیهالسلام به یکی از غلامان خود در روز عید فطر، که برای آن حضرت دعا میکرد فرمود: تقبل الله منک و منا(4) سپس آن حضرت برخاست، و چون روز عید قربان فرارسید، امام به او فرمود: ای فلان، تقبل الله مناومنک(5) محمد بن فضل گفته است، به آن حضرت عرض کردم، ای فرزند پیامبر در عید فطر چیزی فرمودی و در اضحی چیزی دیگر؟ امام فرمود: بلی، من در روز فطر گفتم تقبل الله منک و منا زیرا او همان کاری را که من به جای آورده بودم، انجام داده بود، و هر دو در عمل مشابهت داشتیم، و در روز قربان، به او گفتم: تقبل الله منا و منک زیرا برای ما مقدور است، که اعمال اضحی را برگزار کنیم، و شاید او نتواند به جای آورد، در این صورت عمل او غیر از عمل ما خواهد بود(6)
آری، امام رضا علیهالسلام رسالت اخلاقی خود را این گونه نمایان میسازد، و نشان میدهد که این شیوه پیمبرگونهای است، که میتوان بدان به اوج کمالات انسانی رسید، و به سوی بلندای عظمت واقعی گام برداشت، و به همین اخلاق و رفتار است، که میتوان اصالت و عمق ایمان و علو ذات و بلندی مقام انسان را شناخت.
امام رضا علیهالسلام نظریه اسلام را، در باره روابط میان انسانها، که برادران یکدیگرند، با برخی اعمال خود، که تراویده از رفتار یک انسان حقیقی است، بیان میفرماید، آن چنان که میتوان دریافت، که اسلام از نظر حفظ حقوق جامعه، و رعایت شرف انسانی، هر گونه امتیاز طبقاتی، و هر نوع برتریجویی فردی و اجتماعی را لغو کرده است و تنها تفاوتی که درنظر گرفته است، فرمانبرداری خدا و نافرمانی اوست.
مردی به امام علیهالسلام عرض میکند: به خدا سوگند، در روی زمین، از حیث نسب کسی از شما برتر نیست.
امام علیهالسلام به آن مرد فرمود: تقوا به آنان برتری داد، و فرمانبرداری خدا، آنان را بدان
پایه و مقام رسانید(7)
دیگری به آن حضرت عرض کرد: به خدا قسم تو بهترین مردم هستی.
امام علیهالسلام به او فرمود: ای فلان سوگند مخور، بهتر از من کسی است، که برای خدا فرمانبردارتر، و از نافرمانی او پرهیزگارتر باشد، به خدا سوگند این آیه نسخ نشده است که:… و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عندالله اتقاکم…(8)
اباصلت گفته است، از آن حضرت پرسیدم: ای پسر پیامبر خدا، این چیست که مردم از شما نقل میکنند؟
امام فرمود: مگر چه میگویند؟
گفتم: میگویند شما ادعا میکنید، که مردم بردگان شمایند!
امام علیهالسلام سر به آسمان برداشت و گفت: خداوندا! تو آفریننده آسمانها و زمین، و دانای آشکار و نهانی، تو گواهی که من هرگز این را نگفتهام، و نشنیدهام کسی از پدرانم هرگز چنین چیزی گفته باشد، و تو دانایی به ستمهایی که این امت، بر ما روا داشتهاند که این هم یکی از آنهاست.
پس از آن رو به من کرد و فرمود: ای عبدالسلام، اگر مردمان آن چنان که میگویند، همه بردگان ما هستند ما آنها را از چه کسی خریدهایم؟
گفتم: ای فرزند پیمبر خدا، راست فرمودی.
سپس فرمود: ای عبدالسلام آیا دوستی ما را که خداوند عزوجل واجب فرموده، تو هم مانند دیگران انکار میکنی؟
گفتم: پناه میبرم به خدا، بلکه من ولایت شما را اقرار دارم(9)
امام علیهالسلام این تهمت و نسبت مغرضانه را، که دشمنان میخواستند، بدین وسیله مهر آنان را از دلها، بزدایند نفی فرمود و آن را از جمله ستمهایی شمرد، که امت در حق آنان روا داشته است، زیرا ائمه علیهمالسلام همه مردم را از لحاظ حقوق اجتماعی، یکسان و برابر میدانند، جز حق ولایت، که خداوند آنان را، بدان مخصوص داشته است، و دیگران
نمیتوانند آن را برای خود ادعا کنند، و جز حق طاعت و فرمانبرداری، که خداوند خالصانهترین آن را ویژه خود گردانیده، و آن را وسیله ترفیع درجات بندگان، در نزد خود و میان مردمان، قرار داده است، و در غیر این دو، همه برابر و بندگان خدایند، و همگی از یک پدر، و یک مادر، به وجود آمدهاند، و پروردگار آنها نیز یکی است.
عبدالله بن صلت، از مردی از اهالی بلخ روایت کرده است که:
گفته است: من در سفر امام رضا علیهالسلام به خراسان، در خدمت او بودم، یک روز دستور فرمود سفرهی غذا اندازند، در کنار سفره، همگی غلامان آن حضرت از سیاهان و غیر آنها، گرد آمدند. من به آن جناب عرض کردم، فدایت شوم، کاش برای اینها، سفره جداگانهای انداخته میشد، امام علیهالسلام فرمود: پروردگار ما یکی است، پدر و مادر ما هم یکی است و پاداش هم به کردار است.(10)
بنابراین امام علیهالسلام هیچ تفاوتی میان خود، و بردگان و غلامان خویش جز به کردار نمیبیند، و به غیر از عمل، همه امتیازات و نابرابریهایی که مربوط به حقوق اجتماعی میباشد، منتفی است و همگی در این امور، برابر و یکسانند زیرا همه مخلوق خدایند، و پدر آنها آدم، و آدم از خاک آفریده شده است.
هنگامی که مشاهده میکنیم، امام علیهالسلام بر سر سفره غذا، همگی بردگان و غلامان و حتی دربان و میرآخور را در کنار خویش مینشاند در مییابیم که این گونه رفتار، برای این است که به امت، درس انسانیت و فضیلت آموزد، و شرف و کرامت انسانی را پابرجا و استوار کند و نظریه اسلام را، در روشی که باید هر انسان، با برادر انسانش داشته باشد، عملا نشان دهد، زیرا لازمه بلندی مقام، و علو مرتبه، این نیست که انسان دیگری را که پایین دست اوست، تحقیر کند، یا پستی شخصیت و زبونی او را، گوشزدش سازد، هر چند او بنده و بردهای زرخرید باشد، بدیهی است چنین روشی، سبب ایجاد عقده و اختلاف طبقاتی میشود، و شکاف میان افراد جامعه را عمیقتر میکند، و کینهها و دشمنیها را بر میانگیزاند و امت را به دستههایی جدا و گریزان از یکدیگر، تبدیل میسازد.
این که اسلام از نظر حقوق اجتماعی، قانون برابری و مساوات را، میان افراد امت
برقرار ساخته، برای این است که کرامت انسانی را، به او بازگرداند، و او را از قید و بند زندگی طبقاتی، که در حقیقت حیات جاهلی، و بازمانده دورانهای کهن بشری است، رها و آزاد سازد، چنان که خداوند متعال فرموده است:… ان أکرمکم عندالله أتقاکم…(11) یعنی گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست، و هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود است: «کلکم من آدم و آدم من تراب» یعنی: همه از آدم پدید آمدهاید، و آدم از خاک است. و همچنین فرموده است «لافضل لعربی علی أعجمی الا بالتقوی» یعنی: عرب را بر عجم هیچگونه برتری نیست، جز به پرهیزگاری.
از ابراهیم بن عباس صولی نقل است، که گفت: شنیدم علی بن موسی الرضا علیهالسلام میفرمود:
برای سوگند خود، بندهای آزاد میکنم، و من چنین سوگندی نمیخورم مگر این که بندهای را آزاد و پس از آن همه دارایی خود را در راه خدا انفاق میکنم، سوگند میخورم به قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دارم، اگر کسی گمان کند، من بهتر از این هستم (اشاره به یکی از غلامان سیاه خود فرمود) درست نیست، مگر این که من عمل شایسته داشته باشم، تا این بهتر از او باشم(12)
امام علیهالسلام اخلاق اصیل اسلامی را، بدین گونه برای ما تعریف میکند، و روشی را که باید برای حفظ شرف انسانی، و از بین بردن امتیازات طبقاتی، اختیار کرد تعیین میفرماید، اما عمل شایسته، از قانون مساوات و برابری بیرون است، چنان که امام علیهالسلام خویشی خود را با پیامبر خدا، مایه امتیاز و برتری او، بر غلام سیاه خویش نمیداند، مگر این که قرابت، با عمل شایسته همراه باشد، تا موجب فضیلت و امتیاز شود.
از یاسر خادم نقل شده، که گفته است:
ابوالحسن الرضا علیهالسلام به ما فرمود، اگر هنگامی که مشغول خوردن خوراک هستید، مرا بالای سر خود، ایستاده دیدید از جای برنخیزید، مگر این که از خوردن، فارغ شده باشید. و بسا که آن حضرت، تنی چند از ما را طلب میفرمود، و گفته میشد که مشغول غذا خوردن هستند و امام علیهالسلام میفرمود، آنها را رها کنید، تا فارغ شوند.
نادر خادم گفته است: هرگاه یکی از ما، مشغول خوراک بود، تا از خوردن دست نمیکشید کاری به او رجوع نمیشد(13)
اینها نمونههای عملی چندی است، از مرتبه اخلاق و درجه انسانیت آن حضرت و میراثی است پاکیزه، با شمیم خیر و رحمت، که از جد بزرگوارش، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او رسیده است، پیامبر عالیقدری که، اخلاق را زیور و هدف رسالت خود قرار داده و فرموده است: بعثت لاتمم مکارم الأخلاق(14)، آری این همان میراث اصیل انسانی است، که ملتها باید از آن نیرو گیرند، و پایههای مجد و عظمت خود را، بر آن قرار دهند، و دوام و بقای خود را به وسیله آن تضمین کنند.
1) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 184.
2) کافی ج 6 ص 203.
3) مناقب آل ابیطالب ج 4 ص 362.
4) یعنی خداوند از تو و ما بپذیرد.
5) خداوند از ما و تو بپذیرد.
6) کافی ج 4 ص 181.
7) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 226.
8) حجرات /13 یعنی: ما شما را ملتها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، بیشک گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
9) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 174.
10) کافی ج 4 ص 23.
11) حجرات /13.
12) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 237.
13) کافی ج 6 ص 298.
14) یعنی به پیامبری برانگیخته شدم، تا فضیلتهای اخلاقی را تمام گردانم.