شکی نیست که ائمه علیهالسلام عموما، نسبت به حطام دنیوی، از همه زاهدتر بودند، و از زخارف و زر و زیور آن، بیشتر از همه کناره میگرفتند، لیکن از نظر آنان، زهد به پوشیدن لباس ژنده، و خوردن خوراک خشن و ساده محدود نمیشود، و مفهومی گستردهتر دارد، و در حقیقت زاهد کسی است که روا نمیدارد، میل به لذات و خوشیهای دنیوی، بر جان او حکومت کند، و برای جلوگیری از آن، توان و قدرت نداشته باشد، و نیز زاهد آن کس است که دنیا از نظر او هدف و مقصود نیست تا این که کوشش خود را بدان منحصر کند، بلکه اگر دنیا به او رو آورد، از آن بهره میگیرد، و اگر به او پشت کند، آنچه را نزد خداست بهتر و پایدارتر میداند.
آبی در نثرالدرر گفته است:
گروهی از صوفیان، در خراسان بر امام رضا علیهالسلام وارد شدند و به آن حضرت عرض کردند، که امیرالمؤمنین درباره امری که خداوند بر عهده او گذاشته اندیشه کرد، دریافت که شما اهلبیت، از همهی مردم به امامت و پیشوایی امت سزاوارترید، سپس به اهلبیت، نظر انداخت، دانست که تو از همه آنان شایستهتری از این رو بر آن شد، امر خلافت را به
تو بازگرداند، اکنون امت به پیشوا و رهبری نیازمند است، که جامهاش خشن و طعامش ساده باشد، و بر الاغ سوار شود و از بیمار عیادت کند.
راوی میگوید: امام علیهالسلام که تکیه داده بود، در این هنگام راست نشست و فرمود:
یوسف منصب پیامبری داشت قبای ابریشمی با تکمههای زر میپوشید، و در مجلس فرعونیان بر پشتیهای آنان تکیه میزد، وای بر شما جز این است که از امام، قسط و عدل خواسته میشود؟ و اگر سخن گوید راست گوید، و اگر حکم کند، بر قاعده عدل و داد باشد، و اگر وعده کند انجام دهد. همانا خداوند لباس یا طعامی را حرام نفرموده است، و این آیه را تلاوت فرمود قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق…(1)
به امام جواد علیهالسلام عرض شد، در باره مشک، چه میفرمایی؟
فرمود: پدرم دستور داد: قطعه مشکی برای او تهیه کردند، که هفتصد درهم بهای آن شد، فضل بن سهل به آن حضرت نوشت که: مردم این را عیبجویی میکنند.
پدرم در پاسخ او نوشت: ای فضل آیا نمیدانی یوسف که پیامبر خدا بود، جامه ابریشم با تکمههای زرد، میپوشید و بر کرسی زرین مینشست، و این عمل چیزی از عدالت و حکمت او نمیکاست.
سپس دستور فرمود غالیه یا آمیختهای از چند نوع عطر، برای آن حضرت فراهم کردند، که بهای آن چهار هزار درهم شد(2)
امام علیهالسلام با این روش و رفتار ثابت میفرماید، که ظاهر زندگی، و نمود خارجی انسان، ربطی به زهد واقعی ندارد، بلکه بسا این ظاهرسازی نیرنگی باشد، که آدمی بخواهد، از این راه توجه دیگران را به خود جلب کند. از این رو امام رضا علیهالسلام و دیگر ائمه طاهرین علیهمالسلام مانعی نمیدیدند، که ظاهر حال، و وضع لباس و خوراک آنها، متنعمانه باشد، و این را تا آن حد روا میداشتند، که با زهد واقعی که همان عدم دلبستگی و شیفتگی باطنی انسان به دنیاست، برخورد و تعارض پیدا نکند، واین که دنیا پدیدهای
گذرا و ناپایدار است مانع این نیست که مؤمن از نعمتهای پاکیزه و لذتهایی که خداوند آنها را برای او، جایز و حلال کرده، بهره نگیرد، زیرا خداوند این نعمتها را برای این نیافریده، که کافر از آنها بهرهمند، و مؤمن از آنها محروم باشد. بلکه مؤمن که سر به فرمان خدا دارد، و جان خود را در راه او فدا میکند، اولی و سزاوارتر به استفاده و بهره گرفتن، از نعمتهای اوست.
ابنعباد(3)، نوع سلوک زاهدانه آن حضرت را، برای ما بیان میکند، و میگوید:
«امام رضا علیهالسلام در تابستان، به روی حصیر، و در زمستان بر روی پلاس مینشست، و جامه خشن میپوشید، و هنگامی که در میان مردم، ظاهر میشد، خود را میآراست(4) «.
بنابراین هنگامی که تنها و از صحنه زندگی عمومی به دور بود، روش آن حضرت، با طبیعت او، که دوری گزیدن از پدیدههای پوچ، و زخارف دنیاست، هماهنگی داشت، و هنگامی که در میان مردم ظاهر میشد، خود را با طبیعت مردم، که اهتمام در آرایش ظواهر زندگی، و بهرهگیری از تنعمات است، منسجم میساخت.
این روش زاهدانه واقعی امام علیهالسلام نمونه جالب و زیبایی را، از نظریه اهلبیت علیهمالسلام به دست میدهد که مبتنی است بر این که زندگانی انسان باید همواره پاک و منزه از هر گونه شائبه دورویی و فریب باشد.
1) کشفالغمه ج 3 ص 147: سوره اعراف آیه 32. یعنی: بگو ای پیمبر چه کسی زینتهای خدا را، که برای بندگان خود آفریده حرام، و روزیهای حلال و پاکیزه را منع کرده است.
2) کافی ج 6 ص 516.
3) ابنعباد منشی حضرت رضا علیهالسلام بوده است. منتهیالامال ج 2، ص 208 (مترجم).
4) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 178.