برخی بر این باورند که مأمون در این ماجرا هیچ اختیاری نداشته و ابتکار از فضل بن سهل(1) وزیر مأمون بوده است. جرجی زیدان یکی از کسانی است که ابتکار ولایت عهدی را از آن فضل بن سهل میداند، ولی میگوید فضل بن سهل شیعی بوده و از روی اعتقاد به امام رضا چنین کرده است. فضل به مأمون گفت: «پدران تو با آل علی بد کردند، اکنون سزاوار است که برترین آل علی را – که علی بن موسی الرضا است – بیاوری و ولایت عهدی را به او واگذاری.» مأمون قلبا حاضر نبود، اما چون فضل این را خواسته بود و فضل دارای نفوذ زیادی بود، چارهای ندید و پذیرفت.
این فرضیه درست نیست؛ زیرا اگر فضل بن سهل شیعه و با امام رضا علیهالسلام
یکرنگ میبود و به راستی میخواست تشیع را بر تسنن پیروز کند، واکنش امام رضا علیهالسلام در برابر ولایت عهدی چیز دیگری میبود. امام رضا علیهالسلام با فضل بن سهل سخت مخالف بود و او را عنصری خطرناک به شمار میآورد و گاهی هم به مأمون میفرمود که از این فضل بترس، این فضل و برادرش بسیار خطرناکند. فضل بن سهل نیز علیه امام رضا علیهالسلام بسیار بدگویی میکرد.
امام رضا علیهالسلام از فضل بن سهل بیش از مأمون تنفر داشت. در مواردی که میان فضل بن سهل و مأمون اختلاف پیش میآمد، حضرت طرف مأمون را میگرفت. روزی فضل بن سهل و شخصی به نام هشام بن ابراهیم نزد امام رضا علیهالسلام آمدند و گفتند: «خلافت حق شماست، اینان همه غاصبند. اگر موافقت کنی، مأمون را بکشیم و شما خلیفه باشید.» حضرت با تندی طردشان کرد. فضل و دوستش دریافتند اشتباه کردهاند که این حرف را به امام زدهاند. بیدرنگ نزد مأمون رفتند و گفتند: «ما نزد علی بن موسی الرضا علیهالسلام بودیم. خواستیم او را بیازماییم به او گفتیم: «بیا با ما همکاری کن تا مأمون را بکشیم.» او ما را طرد کرد، دریافتیم سوءنیتی ندارند.» پس از آن، هنگامی که امام رضا دیداری با مأمون داشت و ماجرا طرح شد، امام فرمود: «اینان دروغ میگویند که برای امتحان آمدهاند، خیلی هم جدی میگفتند.» سپس به مأمون فرمود: «احتیاط کن!» از برخوردهای امام رضا میتوان فهمید که او خطر فضل بن سهل را از خطر مأمون بالاتر و شدیدتر میدانسته است.
اگر این فرضیه درست باشد و ولایت عهدی را فضل به مأمون دیکته کرده باشد، بیگمان با سوء نیت همراه بوده است. فضل به سهل، مجوسی بوده و به دست برمکیها مسلمان شده است. اسلام فضل، اسلام سیاسی بود؛ زیرا شخص زردشتی نمیتوانست وزیر خلیفهی مسلمانان باشد. اگر این فرضیه درست باشد، آنان میخواستند امام را وسیله قرار دهند تا ایران را از دین اسلام به مجوسیت سابق بازگردانند. آنان میخواستند نخست عباسیان را ساقط کنند و سپس امام را از میان بردارند. با توجه به مخالفتهایی که امام با فضل بن سهل داشته است، نمیتوان او را
شیعه دانست. اگر فضل شیعه میبود، امام با او همکاری میکرد.
اگر ابتکار ولایت عهدی از فضل بن سهل باشد، بدخواهی او روشن است و مخالفتهای امام با او مسلم است. بنابراین، نظریهی افرادی چون جرج زیدان، که فضل را شیعهی راستین و ابتکار عمل را از او دانستهاند، درست نیست. نظریه پردازان این دیدگاه را تأکید دارند که رحلت امام رضا علیهالسلام طبیعی بوده و این نکته را پایهی استدلال خویش قرار دادهاند. از نظر شیعه بیگمان امام به دست مأمون مسموم شده و به شهادت رسیده است. بنابراین دیدگاه ولایت عهدی با ابتکار عمل فضل، آن هم با خیرخواهی، بر پایهای سست بنا شده است. به هر روی اگر ابتکار عمل را از آن فضل بن سهم بدانیم یا با سوءنیت بوده و یا با حسن نیت. در صورت نخست وی میخواسته با تکیه بر قدرت خود و انجام یک حرکت سیاسی، اسلام را محو و مجوسیت را زنده کند. بنابراین، امام باید با او همکاری نمیکرد و کار حضرت درست بوده؛ زیرا امام باید میان دو شر، آن شری را که ناچیزتر و آسیب کمتری به دین وارد میکرد، برمیگزید. همکاری با مأمون خطرش کمتر از همکاری با فضل بن سهل بود. اگر فضل بن سهل را دارای گرایش تشیع بدانیم و عمل او را از حسن نیت برشماریم، خود این فرضیه، خودش را رد میکند؛ زیرا امام یا مرد دین است یا مرد دنیا. اگر امام مرد دین باشد، وقتی چنین زمینهای را برای انتقال خلافت از عباسیان به خاندان علوی فراهم بیند، باید با فضل همکاری کند، و اگر مرد دنیا باشد، باز هم باید با او همکاری کند تا به حکومت و دنیای خویش برسد. همکاری نکردن امام رضا علیهالسلام نشانی آشکار است که فضل حسن نیت نداشته است.
1) فضل بن سهل و برادرش حسن بن فضل دو ایرانی خالص و مجوسی الاصل بودند. فضل بن سهل که باهوش و زرنگ و تحصیل کرده بود. به دستگاه برامکه راه یافت و مسلمان شد. سپس کارش بالا گرفت و وزیر مأمون گشت و در یک زمان دو منصب داشت، هم وزیر بود و هم رئیس قوای ارتش. از این رو به او «ذوالریاستین» میگفتند. بیشتر لشکر مأمون ایرانی و اندکی عرب بودند؛ زیرا مأمون در خراسان بود و از طرف مادر نیز ایرانی بود. جنگ امین و مأمون نیز جنگ عرب و ایرانی بود. عربها طرفدار امین بودند و ایرانیها طرفدار مأمون. در این جنگ، با تدابیر فضل بن سهل، مأمون پیروز شد و امین شکست خورد. سرانجام کار به جایی رسید که فضل بن سهل بر تمام اوضاع مسلط شد و مأمون را به صورت ابزاری بی اراده در آورد.