جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دیدگاه نخست: ولایت عهدی، ابتکاری از فضل بن سهل

زمان مطالعه: 3 دقیقه

برخی بر این باورند که مأمون در این ماجرا هیچ اختیاری نداشته و ابتکار از فضل بن سهل(1) وزیر مأمون بوده است. جرجی زیدان یکی از کسانی است که ابتکار ولایت عهدی را از آن فضل بن سهل می‏داند، ولی می‏گوید فضل بن سهل شیعی بوده و از روی اعتقاد به امام رضا چنین کرده است. فضل به مأمون گفت: «پدران تو با آل علی بد کردند، اکنون سزاوار است که برترین آل علی را – که علی بن موسی الرضا است – بیاوری و ولایت عهدی را به او واگذاری.» مأمون قلبا حاضر نبود، اما چون فضل این را خواسته بود و فضل دارای نفوذ زیادی بود، چاره‏ای ندید و پذیرفت.

این فرضیه درست نیست؛ زیرا اگر فضل بن سهل شیعه و با امام رضا علیه‏السلام

یکرنگ می‏بود و به راستی می‏خواست تشیع را بر تسنن پیروز کند، واکنش امام رضا علیه‏السلام در برابر ولایت عهدی چیز دیگری می‏بود. امام رضا علیه‏السلام با فضل بن سهل سخت مخالف بود و او را عنصری خطرناک به شمار می‏آورد و گاهی هم به مأمون می‏فرمود که از این فضل بترس، این فضل و برادرش بسیار خطرناکند. فضل بن سهل نیز علیه امام رضا علیه‏السلام بسیار بدگویی می‏کرد.

امام رضا علیه‏السلام از فضل بن سهل بیش از مأمون تنفر داشت. در مواردی که میان فضل بن سهل و مأمون اختلاف پیش می‏آمد، حضرت طرف مأمون را می‏گرفت. روزی فضل بن سهل و شخصی به نام هشام بن ابراهیم نزد امام رضا علیه‏السلام آمدند و گفتند: «خلافت حق شماست، اینان همه غاصبند. اگر موافقت کنی، مأمون را بکشیم و شما خلیفه باشید.» حضرت با تندی طردشان کرد. فضل و دوستش دریافتند اشتباه کرده‏اند که این حرف را به امام زده‏اند. بی‏درنگ نزد مأمون رفتند و گفتند: «ما نزد علی بن موسی الرضا علیه‏السلام بودیم. خواستیم او را بیازماییم به او گفتیم: «بیا با ما همکاری کن تا مأمون را بکشیم.» او ما را طرد کرد، دریافتیم سوءنیتی ندارند.» پس از آن، هنگامی که امام رضا دیداری با مأمون داشت و ماجرا طرح شد، امام فرمود: «اینان دروغ می‏گویند که برای امتحان آمده‏اند، خیلی هم جدی می‏گفتند.» سپس به مأمون فرمود: «احتیاط کن!» از برخوردهای امام رضا می‏توان فهمید که او خطر فضل بن سهل را از خطر مأمون بالاتر و شدیدتر می‏دانسته است.

اگر این فرضیه درست باشد و ولایت عهدی را فضل به مأمون دیکته کرده باشد، بی‏گمان با سوء نیت همراه بوده است. فضل به سهل، مجوسی بوده و به دست برمکی‏ها مسلمان شده است. اسلام فضل، اسلام سیاسی بود؛ زیرا شخص زردشتی نمی‏توانست وزیر خلیفه‏ی مسلمانان باشد. اگر این فرضیه درست باشد، آنان می‏خواستند امام را وسیله قرار دهند تا ایران را از دین اسلام به مجوسیت سابق بازگردانند. آنان می‏خواستند نخست عباسیان را ساقط کنند و سپس امام را از میان بردارند. با توجه به مخالفت‏هایی که امام با فضل بن سهل داشته است، نمی‏توان او را

شیعه دانست. اگر فضل شیعه می‏بود، امام با او همکاری می‏کرد.

اگر ابتکار ولایت عهدی از فضل بن سهل باشد، بدخواهی او روشن است و مخالفت‏های امام با او مسلم است. بنابراین، نظریه‏ی افرادی چون جرج زیدان، که فضل را شیعه‏ی راستین و ابتکار عمل را از او دانسته‏اند، درست نیست. نظریه پردازان این دیدگاه را تأکید دارند که رحلت امام رضا علیه‏السلام طبیعی بوده و این نکته را پایه‏ی استدلال خویش قرار داده‏اند. از نظر شیعه بی‏گمان امام به دست مأمون مسموم شده و به شهادت رسیده است. بنابراین دیدگاه ولایت عهدی با ابتکار عمل فضل، آن هم با خیرخواهی، بر پایه‏ای سست بنا شده است. به هر روی اگر ابتکار عمل را از آن فضل بن سهم بدانیم یا با سوءنیت بوده و یا با حسن نیت. در صورت نخست وی می‏خواسته با تکیه بر قدرت خود و انجام یک حرکت سیاسی، اسلام را محو و مجوسیت را زنده کند. بنابراین، امام باید با او همکاری نمی‏کرد و کار حضرت درست بوده؛ زیرا امام باید میان دو شر، آن شری را که ناچیزتر و آسیب کمتری به دین وارد می‏کرد، برمی‏گزید. همکاری با مأمون خطرش کمتر از همکاری با فضل بن سهل بود. اگر فضل بن سهل را دارای گرایش تشیع بدانیم و عمل او را از حسن نیت برشماریم، خود این فرضیه، خودش را رد می‏کند؛ زیرا امام یا مرد دین است یا مرد دنیا. اگر امام مرد دین باشد، وقتی چنین زمینه‏ای را برای انتقال خلافت از عباسیان به خاندان علوی فراهم بیند، باید با فضل همکاری کند، و اگر مرد دنیا باشد، باز هم باید با او همکاری کند تا به حکومت و دنیای خویش برسد. همکاری نکردن امام رضا علیه‏السلام نشانی آشکار است که فضل حسن نیت نداشته است.


1) فضل بن سهل و برادرش حسن بن فضل دو ایرانی خالص و مجوسی الاصل بودند. فضل بن سهل که باهوش و زرنگ و تحصیل کرده بود. به دستگاه برامکه راه یافت و مسلمان شد. سپس کارش بالا گرفت و وزیر مأمون گشت و در یک زمان دو منصب داشت، هم وزیر بود و هم رئیس قوای ارتش. از این رو به او «ذوالریاستین» می‏گفتند. بیشتر لشکر مأمون ایرانی و اندکی عرب بودند؛ زیرا مأمون در خراسان بود و از طرف مادر نیز ایرانی بود. جنگ امین و مأمون نیز جنگ عرب و ایرانی بود. عرب‏ها طرفدار امین بودند و ایرانی‏ها طرفدار مأمون. در این جنگ، با تدابیر فضل بن سهل، مأمون پیروز شد و امین شکست خورد. سرانجام کار به جایی رسید که فضل بن سهل بر تمام اوضاع مسلط شد و مأمون را به صورت ابزاری بی اراده در آورد.