مرحوم شیخ صدوق رضوان الله علیه، به نقل از محمد بن احمد نیشابوری از قول جدهاش خدیجه، دختر حمدان حکایت کند:
در آن هنگامی که حضرت رضا علیهالسلام در مسیر راه خراسان وارد شهر نیشابور گردید، به منزل ما تشریف فرما شد.
امام علیهالسلام پس از آن که اندکی استراحت نمود، در گوشهای از حیات خانهی ما یک بادام کشت نمود، که رشد کرد و بزرگ شد و یک ساله به ثمر رسید؛ و هر سال ثمرهی بسیاری میداد.
و چون مردم توجه شدند، که حضرت رضا علیهالسلام آن درخت را با دست مبارک خود کشت نموده است، هر روز به منزل ما میآمدند و از بادامهای آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده میکردند و هر کس هر نوع مرضی که داشت، به عنوان تبرک از آن بادام که تناول میکرد، عافیت و سلامت خود را بازمییافت.
و حتی نابینایان شفا میگرفتند و زنهای آبستن – که درد زایمان برایشان سخت و غیر قابل تحمل بود – از آن بادام استفاده میکردند و به آسانی وضع حمل مینمودند.
و همچنین حیوانات مختلف میآمدند و خود را به وسیلهی آن
درخت متبرک میساختند.
پس از آن که مدت زمانی از این جریان گذشت، درخت بادام خشک شد و جدم، حمدان چند شاخهای از آن درخت را قطع کرد که در نتیجه چشمهایش کور و نابینا گردید.
و فرزند او – که عمرو نام داشت و یکی از ثروتمندان مهم شهر نیشابور بود – آن درخت را از ریشه قطع و نابود کرد و او نیز به جهت این کار، تمام اموال و زندگیش متلاشی شد و بیچاره گردید، که دیگر به هیچ عنوان توان امرار معاش نداشت.
و راوی در نهایت گوید: قبل از آن که درخت خشک شود، کرامات بسیاری به برکت حضرت رضا علیهالسلام از آن ظاهر میگردید و مردم؛ بلکه حیوانات از آن بهره میبردند.(1)
1) عیون أخبار الرضا علیهالسلام: ج 2، ص 132، ح 1، إثبات الهداة: ج 3، ص 258، ح 33، مدینةالمعاجز: ج 7، ص 130، ح 135.