یکی از خویشاوندان نزدیک استاد در اواخر سال 1355 شمسی، در شهر اصفهان خواب میبیند که در برابر مرحوم علامه مجاهد، آقای حاج شیخ عبدالحسین امینی، نویسندهی کتاب با ارزش الغدیر در اتاقی نشسته است. مرحوم آقای امینی میگوید: «آیا شما جعفری را میشناسد؟» پاسخ میدهد: «آری من ایشان را میشناسم.» علامه امینی میگوید: «نامهای میدهم به ایشان بدهید.» از علامه امینی میپرسد: «آیا اجازه دارم نامه را باز کنم و بخوانم؟» علامه امینی میگوید: «اشکالی ندارد.» نامه را باز میکند و مشغول خواندن میشود، در مییابد که نامه خیلی ملکوتی است. الفاظ شبیه الفاظ متداول است، ولی نورانیتی خاص در آن است با خواندن نامه، در حال رؤیا منقلب میشود. علامه امینی میگوید: «این نامه را بدهید به جعفری و به ایشان بگویید ما اکنون در عالم برزخ هستیم و دستمان از کار بسته است، ولی شما، که در دنیا هستید، در میدان کارید و میتوانید کاری کنید دربارهی امیرمؤمنان علیهالسلام کار کنید.»
استاد پس از شنیدن این خواب، کار ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه را آغاز میکند. علامه جعفری شناساندن مفاهیم بلند نهجالبلاغه را به جوانان بسیار ضروری میشمارد. او بر این باور است که معانی بلند نهجالبلاغه جان جوانان را مایهدار میکند.