جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خطبه‏ی امام رضا به زبان فارسی‏

زمان مطالعه: 10 دقیقه

عبدالعزیز بن مسلم گوید: در زمان علی بن موسی الرضا علیهماالسلام در مرو بودیم. در آغاز ورود، روز جمعه در مسجد جامع آن شهر گرد آمده بودیم و درباره‏ی امامت و اختلافات زیاد مردم در آن مورد بحث و گفتگو می‏کردند، من نزد آقا و سرورم امام رضا رفتم و گفتگوهای مردم را به عرض ایشان رساندم؛ حضرت تبسمی کردند و فرمودند:

«ای عبد العزیز! مردم از دین خود اطلاعی ندارند؛ به نیرنگ گمراه شده‏اند؛ خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد مگر بعد از اینکه دین را برای او کامل گردانید و قرآن را که بیان همه چیز در آن است، بر او نازل فرمود. حلال و حرام، حدود و احکام و جمعی از نیازمندی‏ها را به طور تمام و کمال در آن بیان فرمود و گفت «ما فرطنا فی الکتاب من شی‏ء»؛ «در کتاب به هیچ وجه کوتاهی نکرده‏ایم»(1) و در حجةالوداع که در آخر عمر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم واقع شد این آیه را نازل فرمود: «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم

الاسلام دینا»؛ «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم»(2) و مسأله‏ی امامت، تمام ‏کننده و کامل‏ کننده‏ی دین است، و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داده، تبیین فرمود، و راه آن را برای آنان آشکار کرد، آنان را در مسیر حق قرار داد و علی علیه‏السلام را به عنوان امام و راهنما برایشان تعیین فرمود، و تمام آنچه را که مردم به آن نیازمندند، بیان نمود، هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.

آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امت آگاهند تا انتخابشان قابل قبول باشد؟! امامت، جلیل‏القدرتر، عظیم‏الشأن‏تر، والاتر، منیع‏تر و عمیق‏تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آراء و عقائد خویش آن را بفهمند یا بتوانند با انتخاب خود امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوت و خلت (مقام خلیل‏اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل علیه‏السلام را بدان اختصاص داده به آن فضیلت مشرف فرمود، و نام او را بلند آوازه کرد، خداوند می‏فرماید: «انی جاعلک للناس اماما»؛ «ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم»(2) و ابراهیم علیه‏السلام از خوشحالی گفت: «و من ذریتی»؛ «آیا فرزندان و نسل من

هم امام برگزیده‏ای؟»(3) خداوند فرمود: «لا ینال عهدی الظالمین»؛ «عهد من به ظالمین نمی‏رسد»(3) و این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می‏کند. و بدین ترتیب امامت در خواص و پاکان قرار گرفت سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواص و پاکان از نسل او، وی را گرامی داشت و فرمود: «و وهبنا له اسحق و یعقوب نافلة و کلا جعلنا صالحین و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین»؛ «اسحق و نیز یعقوب را اضافه بر خواسته‏اش – به او بخشیدیم، و همگی آنان را از صالحین قرار دادیم، آنان را امامانی قرار دادیم که به دستور ما هدایت می‏کردند و انجام کارهای نیک و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کرده، دستور دادیم، و ما را عبادت می‏کردند»(4) و امامت به همین ترتیب در نسل او باقی بود و یکی بعد از دیگری، نسل به نسل، آن را به ارث می‏بردند تا اینکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وارث آن گردید.

خداوند می‏فرماید: «ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا و الله ولی المؤمنین»؛ «سزاوارترین و شایسته‏ترین مردم در انتساب به ابراهیم کسانی هستند که او را پیروی نمودند و این پیامبر و نیز کسانی که ایمان آوردند. و خداوند ولی مؤمنین است»(5) و این امامت خاص حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود که به امر خدا به همانگونه که

خداوند واجب فرموده بود بعهده‏ی علی علیه‏السلام قرار داد و سپس در آن دسته از نسل حضرت علی علیه‏السلام که برگزیده بودند و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت. خداوند می‏فرماید: «فقال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث»؛ «و کسانیکه علم و ایمان به ایشان داده شده بود (خطاب به مجرمینی که بعد از قیام قیامت می‏گفتند: بیش از اندک زمانی، در قبر نمانده‏اید) گفتند: شما در کتاب و علم خدا، تا روز قیامت در قبر مانده‏اید و امروز همان روز قیامت است»(6) پس این امامت در اولاد علی علیه‏السلام تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبری بعد از محمد صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد آمد. حال چگونه این جاهلان می‏خواهند انتخاب کنند؟ امامت مقام انبیاء، و ارث اوصیاء است، امامت نمایندگی خداوند – عزوجل و جانشینی پیامبر، و مقام امیرالمؤمنین و میراث حسن و حسین علیهم‏السلام است.

امامت زمام دین و باعث نظم مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. امامت پایه‏ی پاینده‏ی اسلام و شاخه و نتیجه‏ی والای آن است. توسط امام است که نماز و زکات و روزه و حج و جهاد به کمال خود می‏رسد، و فی‏ء(7) و صدقات وفور می‏یابد، و حدود و احکام جاری می‏گردد و مرزها حفظ و حراست می‏شود، امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام می‏کند، و حدود او را جاری می‏نماید و از دین خدا دفاع نموده، با حکمت و موعظه‏ی نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه‏

پروردگارش فرامی‏خواند، امام همچون خورشید درخشان جهان است، خورشیدی که دور از دسترس دست‏ها و چشم‏ها در افق قرار دارد، امام، ماه نورانی، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره‏ی راهنما در دل تاریکی‏ها و صحراهای خشک و بی‏آب و علف و موج‏ها وحشتناک دریاها است.

امام، همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنمای هدایت و منجی از هلاکت است. امام همچون آتشی است در بلندی‏های بیابان‏ها، کسی که از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم می‏کند، و در مهلکه‏ها راهنمائی می‏کند. هر کس از او دست بکشد هلاک خواهد شد.

امام، ابر پرباران و باران پربرکت است، خورشید درخشان و زمین گسترده است، او چشمه‏ی جوشان و باغ و برکه است.

امام، امینی است همراه، پدری است مهربان، او برادر تنی است، در مصائب پناه بندگان است.

امام، امین خدا در زمین و حجت او بر بندگان است، او خلیفه‏ی خدا در کشور اوست، امام دعوت ‏کننده‏ی مردم به سوی خدا و مدافع حرمتهای الهی است. امام از گناهان پاک است و از عیوب مبری، علم به او اختصاص دارد، حلیم و بردبار است، مایه‏ی نظم و دین و عزت مسلمین است، باعث خشم منافقین و هلاکت کافرین است.

امام، در دوران خود نظیر ندارد، کسی به او نزدیک نیست، هیچ دانشمندی با او همطراز نیست، بدل ندارد، مثل و مانند ندارد، بدون اینکه به دنبال فضیلت باشد و یا خود فضیلت به دست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است و خداوند بخشاینده‏ی بافضیلت،

فضل را به او اختصاص داده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا او را انتخاب کند؟. نه، هرگز، هرگز، در وصف شأنی از شؤون او و فضیلتی از فضائل او عقول به گمراهی افتاده و حیران و سرگردان مانده است، و دیدگان درمانده و ناتوان گشته و بزرگان احساس کوچکی می‏نمایند، و حکماء حیرانند، عقل عقلاء کوتاه است، خطباء از خطابه بازمانده‏اند و عقلاء و دانایان از درکش عاجز شده‏اند و شعراء از شعر گفتن ناتوان گشته‏اند و ادبا عاجز گردیده‏اند و بلغاء خسته و ناتوان شده‏اند و همگی به عجز و ناتوانی (خود) معترفند، چگونه می‏توان او را وصف کرده و کنه او را بیان نمود یا چیزی از کار او را فهمید یا کسی را یافت که جای او را بگیرد؟

نه، چگونه ممکن است؟ و حال آنکه نسبت او و وصف ‏کنندگانش همچون ستاره‏ها و دست مردم است؟

پس انتخاب مردم کجا و این مقام کجا؟ عقول کجا و درک این منزلت کجا؟ اصلا کجا می‏توان چنین شخصی یافت؟ گمان برده‏اند که می‏توان او را در غیر آل ‏پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یافت؟ به خدا قسم نفسشان به آنان دروغ گفته و اباطیل آنان را در آرزو انداخته است و در نتیجه به پرتگاهی بلند و مشکل و لغزنده پا گذارده‏اند که پاهایشان از آن خواهد لرزید به پائین خواهند افتاد. با عقولی سرگردان، ناقص و بایر و عقائدی گمراه‏کننده درصدد نصب امام بر آمده‏اند که جز دوری از مقصد نتیجه‏ای نخواهند گرفت، خدا آنان را بکشد! به کجا برده شده‏اند؟ درصدد کاری بس مشکل برآمده و خلاف حق سخن گفته‏اند و به گمراهی عمیقی دچار گشته و در

سرگردانی افتاده‏اند، زیرا با آگاهی امام را ترک کرده‏اند، و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حق بازداشت، حال آن‏که بینا و بصیر بوده‏اند.(8) آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالیکه قرآن با صدائی بلند به آنان خطاب می‏کند: «و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة سبحان الله و تعالی عما یشرکون»؛ و «پروردگار تو آنچه را بخواهد می‏آفریند و برمی‏گزیند آنان حق انتخاب ندارند و خداوند از شرک آنها منزه و برتر است»(9) و نیز می‏فرماید «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم»؛ «آنگاه که خدا و رسولش به کاری دستور دادند هیچ مرد و زن مؤمنی از پیش خود حق انتخاب نخواهد داشت»(10) و نیز می‏فرماید «ما لکم کیف تحکمون – ام لکم کتاب فیه تدرسون – ان لکم فیه لما تخیرون – ام لکم ایمان علینا بالغة الی یوم القیمة ان لکم لما تحکمون – سلهم أیهم بذلک زعیم – ام لهم شرکاء فلیأتوا بشرکائهم ان کانوا صادقین»؛ «شما را چه می‏شود؟ چگونه حکم می‏کنید؟ آیا کتابی آسمانی دارید که در آن چنین می‏خوانید که آنچه خود بخواهید دارا خواهید بود؟ یا عهد و پیمانی – پایدار تا قیامت – مبنی بر اینکه هر آنچه حکم می‏کنید خواهید داشت از ما گرفته‏اید؟ از آنان بپرس

کدامیک از آنان چنین چیزی را ضمانت می‏کنند آیا شریکانی دارند؟ اگر راست می‏گویند شرکای خود را بیاورند»(11) و نیز خداوند می‏فرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها»؛ «آیا در قرآن تدبر نمی‏کنند یا بر دلها قفل زده شده است؟»(12) یا خداوند بر دل آنان مهر زده و دیگر نمی‏فهمند، یا «می‏گویند شنیدیم و حال آنکه نمی‏شنوند، بدترین جنبدگان از نظر خداوند، کر و لال‏هایی هستند که نمی‏اندیشند، و اگر خدا خیری در آنان سراغ داشت آنان را شنوا می‏کرد و اگر آنان را شنوا می‏کرد پشت کرده اعراض می‏نمودند(13) و «گویند: می‏شنویم و نافرمانی می‏کنیم»(14) بلکه آن «فضل خداوند است که به هر که بخواهد عطا می‏فرماید و خداوند دارای فضلی بزرگ است»(15)

پس چگونه می‏خواهند امام را برگزینند و حال آنکه امام عالمی است که جهل در او راه ندارد، و فرمانروایی است که سختی نمی‏دهد، معدن قداست و پاکیزگی و عبادت و علم و بندگی است دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط در حق او بوده است (مثل: اللهم و ال من والاه (و یا) اللهم اذهب عنهم الرجس و غیره) و یا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط او را به امامت فرا خوانده است وی از نسل حضرت صدیقه طاهره است و هیچ عیبی در نسب او

نیست، هیچ شرفی همطراز او نیست نسب او از قریش است و در بین قریش از بنی‏هاشم است که از بقیه قریش شرافت بیشتری دارند و در آن میان از عترت یعنی از آل و نزدیکان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم است امام از نظر خداوند مرضی و پسندیده است. شریفترین اشراف است، او از نسل عبد مناف است. علم او دائما رو به افزونی است، حلم و بردباری او کامل و تمام عیار است بر امر امامت توانا و قدرتمند است به نحوه اداره امور امت عالم و آگاه است، اطاعتش واجب است، به فرمان خداوند به امر امامت قیام نموده (یا مجری اوامر و فرامین الهی است)، خیرخواه بندگان خدا و حافظ دین اوست، خداوند انبیاء و ائمه را توفیق می‏دهد و از علم و حکمت مخزون خود علومی به آنان می‏دهد که به دیگران نداده است و لذا علم آنان از تمامی علوم اهل زمان برتر و بالاتر است. خداوند می‏فرماید: «أفمن یهدی الی الحق أحق أن یتبع أمن لا یهدی الا أن یهدی فما لکم کیف تحکمون»؛ «آیا آنکه خود، هدایت ‏کننده‏ی مردم به سوی حق است شایسته‏تر است که از او تبعیت کنند یا آنکه تا راهنمایی‏اش نکنند هدایت نمی‏یابد، چه می‏شود شما را؟ چگونه حکم می‏کنید؟»(16) و نیز می‏فرماید: «و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا»؛ هر آن کس را که حکمت دهند خیر کثیری به دست آورده است(17) و در مورد طالوت فرموده است: «ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم»؛ «خداوند او را بر شما

برگزید و به علاوه به او فزونی در علم و قدرت جسمانی عطاء فرمود، و خداوند پادشاهی خود را به هر کس بخواهد عطا می‏کند و خداوند غنی، توانمند و داناست»(18) و نیز به پیامبرش می‏فرماید: «و کان فضل الله علیک عظیما»؛ «فضل خدا بر تو عظیم است»(19) و نیز در مورد ائمه از اهل بیت خاندان و نسلش می‏فرماید: «أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل‏ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما، فمنهم من آمن به و منهم من صد عنه و کفی بجهنم سعیرا»؛ «آیا مردم به خاطر فضلی که خداوند به آنان داده است حسد می‏ورزند؟ ما به آل‏ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان پادشاهی بزرگی عطا نمودیم پس بعضی از آنان ایمان آوردند و گروهی از آن اعراض کردند و آتش جهنم کافی است»(20)

و هر گاه خداوند، بنده‏ای را برای اداره‏ی امور بندگانش برگزیند به او شرح صدر و آمادگی کامل این کار را عنایت می‏فرماید و در قلبش چشمه‏های جوشان حکمت قرار می‏دهد و علم را کاملا به او الهام می‏فرماید و بعد از آن از هیچ پاسخی در نمی‏ماند و از رفتار و گفتار صحیح دور و منحرف نمی‏شود. او معصوم است و مؤید، خداوند او را توفیق می‏دهد و در راستی و درستی پابرجا و محکم نگه می‏دارد، از خطای لغزش و سقوط در امان است، خداوند فقط او را اینگونه قرار داده است تا

حجت خدا باشد بر بندگانش و گواه او باشد بر خلقش، و این فضل خداست که به هر کس بخواهد می‏دهد و خداوند دارای فضلی بزرگ است، حال آیا بر چنین چیزی توانایی و دسترسی دارند تا بتوانند او را برگزینند؟ یا فرد منتخب آنان چنین اوصافی دارد تا او را بر دیگران مقدم بدارند؟ قسم به خانه خدا که از حق تجاوز کرده‏اند و لذا خداوند آنان را نکوهش فرموده و مورد نفرت و غضب نموده و هلاک کرده می‏فرماید:

«چه کسی گمراهتر از آنکه بی‏راهنمای الهی خودسرانه عمل کند و خدا ستمکارانرا راه ننماید.» و فرموده: «فتعسا لهم و أضل أعمالهم»؛ هلاکت باد بر آنان و خداوند کارهایشان را در بیراهه و گمراهی قرار داد»(21) و نیز فرموده است: «کبر مقتا عند الله و عند الذین آمنوا کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار»؛ «بزرگ نفرت و دشمنی است نزد خدا و نزد مؤمنین، این‏گونه خداوند بر هر قلب انسانهای متکبر و جبار مهمی می‏نهد».(22)

(و این حدیث را محمد بن عصام کلینی و علی بن محمد بن عمران احمد بن هشام مؤدب رضی الله عنه برایم نقل کرده و گفته‏اند: محمد ابن‏یعقوب کلینی این حدیث را از ابومحمد قاسم بن العلاء و او از قاسم بن مسلم و او از برادرش عبدالعزیز بن مسلم از حضرت رضا علیه‏السلام برایشان نقل نموده است(23)


1) سوره انعام، آیه 38.

2) سوره مائده، آیه 3.

3) سوره بقره، آیه 124.

4) سوره انبیاء، آیه 73 و 74.

5) سوره آل‏عمران، آیه 67.

6) سوره روم، آیه 56.

7) فی‏ء غنائمی را گویند که بدون جنگ و خونریزی بدست مسلمین می‏افتد.

8) اشاره است به بخشی از آیه38 سوره عنکبوت.

9) سوره قصص، آیه 68.

10) سوره احزاب، آیه 36.

11) سوره قلم، آیه 41 – 36.

12) سوره محمد، آیه 24.

13) ترجمه‏ی آیه 21 – 23 از سوره‏ی انفال که در متن آمده و جهت یکنواختی ترجمه از درج متن آیه در خلال ترجمه خودداری گردید.

14) ترجمه‏ی بخشی از آیه‏ی 93 سوره‏ی بقره.

15) ترجمه بخشی از آیه 21 سوره حدید.

16) سوره یونس، آیه 35.

17) سوره‏ی بقره آیه 269.

18) سوره بقره، آیه 247.

19) سوره نساء، آیه 113.

20) سوره نساء، آیه 54 و 55.

21) سوره محمد، آیه 8.

22) سوره مؤمن، آیه 35.

23) به نقل از عیون اخبارالرضا (ترجمه‏ی حمیدرضا مستفید و علی‏اکبر غفاری) /ج 458 – 444 / 1 (با اندکی تخلیص).