جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خبر از غیبت و خرید کفن

زمان مطالعه: 2 دقیقه

علی بن احمد وشاء – که یکی از أهالی کوفه و از دوستان و موالیان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام است – حکایت کند:

روزی به قصد خراسان عازم مسافرت شدم و چون بار سفر بستم، دخترم حله‏ای آورد و گفت: این پارچه را در خراسان بفروش و با پول آن انگشتر فیروزه‏ای برایم خریداری نما.

پس آن حله را گرفتم و در میان لباس‏ها و دیگر وسائل خود قرار دادم و حرکت کردم، وقتی به شهر مرو رسیدم در یکی از مسافرخانه‏ها اتاقی گرفتم و ساکن شدم.

هنوز خستگی راه از بدنم بیرون نرفته بود که دو نفر نزد من آمدند و اظهار داشتند: ما از طرف حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام آمده‏ایم، چون یکی از دوستان ما فوت کرده و از دنیا رفته است، برای کفن او نیاز به حله‏ای داریم که شما همراه آورده‏ای؟

و من به جهت خستگی راه آن را فراموش کرده بودم، لذا گفتم: من چنین پارچه و حله‏ای همراه ندارم و آن‏ها رفتند؛ ولی پس از لحظاتی بازگشتند و گفتند: امام و مولای ما، حضرت رضا علیه‏السلام سلام رسانید و فرمود: حله‏ی مورد نظر ما همراه تو است، که دخترت آن را به تو داده

تا برایش بفروشی و انگشتر فیروزه‏ای تهیه نمائی؛ و تو آن را در فلان بسته، کنار دیگر لباس‏هایت قرار داده‏ای.

پس آن را از میان وسائل خود خارج گردان و تحویل ما بده؛ و این هم قیمت آن حله است، که آورده‏ایم.

پس پول‏ها را گرفتم و آن حله را بیرون آوردم و تحویل آن‏ها دادم، آن گاه با خود گفتم: باید مسائل خود را از آن حضرت سؤال نمایم و سؤال‏های خود را روی کاغذی نوشتم و فردای آن روز، جلوی درب منزل حضرت رفتم که با جمعیت انبوهی مواجه شدم و ممکن نبود که بتوانم از میان آن جمعیت وارد منزل حضرت شوم.

در نزدیکی منزل حضرت رضا علیه‏السلام کناری ایستادم و با خود می‏اندیشیدم که چگونه و از چه راهی می‏توانم وارد شوم و نوشته‏ی خود را تحویل دهم تا جواب آن‏ها را مرقوم فرماید؟

در همین فکر و اندیشه بودم، که ناگهان شخصی که ظاهرا خدمت‏گذار امام رضا علیه‏السلام بود نزدیک من آمد و اظهار داشت:

ای علی بن احمد! این جواب مسائلی که می‏خواستی سؤال کنی.

وقتی نوشته را دریافت کردم، دیدم جواب یکایک سؤال‏هایم می‏باشد که جواب آن‏ها را برایم ارسال نموده بود، بدون آن که آن‏ها را تحویل داده باشم، حضرت از آنها اطلاع داشته است.(1)


1) مناقب ابن‏شهرآشوب: ج 4، ص 341، کشف الغمة: ج 2، ص 102، الثاقب فی المناقب: ص 479، ح 406.