جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حاج شیخ حسنعلی اصفهانی

زمان مطالعه: 3 دقیقه

آنچه در این بخش می‏آید، برگرفته از جلد نخست کتاب نشان از بی‏نشانها نوشته‏ی علی مقدادی فرزند بزرگوار حاج شیخ حسنعلی اصفهانی است. این کتاب را بخوانید.

آیت الله حسنعلی مقدادی اصفهانی قدس سره، فرزند علی‏اکبر، در خانواده‏ی زهد و تقوا و پارسایی چشم به جهان گشود. پدرش، مرحوم ملا علی‏اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و همنشین اهل علم و تقوا و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در همان حال، از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می‏کرد و آنچه عایدش می‏شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می‏کرد و نیم دیگر را به سادات می‏داد.

در سال 1269 ه. ق دختری به وی عنایت شد که مادرش تا چهار ماه پس از وضع حمل حتی قطره‏ای شیر در سینه نداشت و آنچه دوا دادند و دعا کردند مؤثر نیفتاد. سرانجام یکی از دوستانش او را به سوی مردی صاحب نفس به نام حاج محمد صادق درویش تخته پولادی راهنمایی کرد. ملا علی‏اکبر با راهنمایی دوستش خدمت حاجی رسید و عرض حاجت نمود. حاجی دستور داد که هر چه دعا و دوا برای زنش گرفته است، از وی دور سازد و خود نفس مبارک در تکه نباتی بدمید و فرمود: «آن را به زنت بده.»

با انجام دستور حاجی، پس از ساعتی شیر از پستان زن جریان یافت و همین امر سبب ارادت فراوان ملا علی‏اکبر به مرحوم حاجی محمدصادق گردید و مدت بیست و دو سال خدمت درویش را برعهده گرفت و در این مدت تحت تربیت و ارشاد وی به مقاماتی معنوی نایل آمد. ملا علی‏اکبر در شهر به کسب خود اشتغال می‏ورزید و در همان حال حوائج آن مرد بزرگ را نیز فراهم می‏ساخت و شب‏های دوشنبه و جمعه به خدمتش می‏رفت و در تخت پولاد بیتوته می‏کرد.

از سوی دیگر، مرحوم ملا علی‏اکبر، که فرزند پسری نداشت، عهد کرده بود که به قبور ائمه علیهم‏السلام مشرف و متوسل شود تا خداوند پسری به او کرامت فرماید. این

سفر که در یازدهمین سال از خدمت او به مرحوم حاجی محمدصادق روی داد، با حامله شدن عیالش پایان پذیرفت و حاجی پیش از تولد فرزند، به او بشارت پسری داده و سفارش کرده بود که آن پسر را «حسنعلی» نام گذارد و سرانجام در سحرگاه شبی، که ملا علی‏اکبر در تخت پولاد به خدمت استاد خود سرگرم بود، خبر شادی بخش تولد نوزاد را از مرشد خود می‏شنود و دوباره درباره‏ی نامگذاری کودک به«حسنعلی» سفارش می‏کند.

کوتاه سخن آن که مرحوم حاج شیخ حسنعلی شب دوشنبه و یا جمعه‏ی نیمه‏ی ماه ذی القعدة الحرام سال 1279 ه. ق با بشارت قبلی مرحوم حاجی محمدصادق در اصفهان در محله‏ی مشهور به «جهان باره»دیده به جهان می‏گشاید.

مرحوم ملا علی‏اکبر فرزند دلبند را از همان کودکی در هر سحرگاه، که خود به تهجد و عبادت می‏پرداخته، بیدار و او را با نماز و دعا و راز و نیاز و ذکر خداوند آشنا می‏ساخته است و از هفت سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمدصادق قرار داده است.

فرزند شیخ حسنعلی اصفهانی، آقای علی مقدادی، می‏نویسد:

پدر بزرگوارم مرحوم حاج شیخ حسن علی اصفهانی نقل فرمود: بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان – که با تابستانی گرم مصادف شده بود – همراه پدرم خدمت استاد حاجی محمدصادق مشرف شدم. در این میان، کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک کرد و به صاحبش بازگرداند و مقداری خرده نبات، که در دستش مانده بود، به من داد و فرمود: «بخور!» من بی‏درنگ خوردم. پدرم عرض کرد: «حسنعلی روزه بود.» حاجی به من فرمود: «مگر نمی‏دانستی که روزه‏ات با خوردن نبات باطل می‏شود؟» عرض کردم: «آری.» فرمود: «پس چرا خوردی؟» عرضه داشتم: «اطاعت امر شما را کردم.» استاد دست مبارک خود را بر شانه‏ی من زد و فرمود:«با این اطاعت،

به هر کجا که باید می‏رسیدی، رسیدی.»

مرحوم حاج شیخ حسنعلی قدس سره از دوازده سالگی، تمام سال، شب‏ها را تا صبح بیدار می‏ماند و روزها، همه روز، به جز روزهای حرام روزه می‏گرفت و از پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش هر ساله سه ماه رجب، شعبان، رمضان و ایام البیض هر ماه را روزه‏دار بود و شب‏ها تا به صبح نمی‏آرمید.

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ++

از یمن دعای شب و ورد سحری بود