جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جامه‏ی شفابخش

زمان مطالعه: 4 دقیقه

الإمام البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الطالع و النجم الهادی فی غیابات الدجی و الدلیل علی الهدی و المنجی من الردی.(1)

امام ماه بدر درخشان، چراغ تابان، نور تابنده، ستاره هدایتگر و در گمراهی‏های شب دیجور، رهنمای راستی و نجاتبخش از پستی است.

«امام رضا علیه‏السلام»

دعبل بن ‏علی خزاعی از یاران کم نظیر امام رضا علیه‏السلام با ژرف اندیشی، قریحه والا و زبان شعر به دفاع از ساحت مقدس امامت و ولایت از یک سو و رسوایی حاکمان خون آشام ستمگر زمان از سوی دیگر، می‏تاخت. این ندای اوست که شجاعت پیروان اهل بیت علیهم‏السلام را در گذر زمان طنین انداز است.

«چوبه دار چهل سال بر دوش کشیده و نمی‏بینم که مرا بر آن بیاویزند.»

شوق دیدار او را به سوی مرو کشاند تا قصیده‏ای را که در مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله سروده و با خود عهد بسته بود که قبل از امام رضا علیه‏السلام به هیچ کس آنرا نخواند، به محبوب خود انشاد کند:(2)

1. مدارس آیات خلت من تلاوة++

و منزل وحی مقفر العرصات‏

2. لآل رسول الله بالخیف من منی++

و بالبیت و التعریف و الجمرات‏

3. دیار علی و الحسین و جعفر++

و حمزة و السجاد ذی الثفنات‏

4. منازل قوم یهتدی بهداهم++

فنؤمن منهم زلة العثرات‏

5. إذا لم نناج لله فی صلوتنا++

بأسمائهم لم یقبل الصلوات‏

6. أفاطم قومی یا ابنه الخیر فاندبی++

نجوم سموات بأرض فلاة

وقتی دو بیت ذیل را خواند:

7. خروج إمام لا محالة خارج++

یقوم علی اسم الله و البرکات‏

8. یمیز فینا کل حق و باطل++

و یجزی علی النعماء و النقمات‏

1. مدرسه‏های کتاب الهی از تلاوت خالی است و خانه وحی به ویرانی گرایید.

2. آنها متعلق به خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خیف منی، خانه خدا، عرفات، صفا و مروه است.

3. آنها دیار علی علیه‏السلام حسین علیه‏السلام، جعفر علیه‏السلام، حمزه علیه‏السلام و سجاد علیه‏السلام است.

4. منازل کسانی که به واسطه‏ی ایشان هدایت یافته و از لغزشها در امان می‏باشیم.

5. اگر نماز ما قرین نامهای ایشان نباشد، مورد پذیرش الهی قرار نمی‏گیرد.

6. ای فاطمه، دختر بهترین آفریده‏ی خدا! برای ستارگان آسمان در بیابان مویه کن.

7. امامی ظهور خواهد کرد که ملازم و محافظ اسم خداوند و برکات الهی است.

8. حق و باطل را در بین ما مشخص نموده و بر نیکی‏ها و عقوبت‏ها حکم می‏کند.

امام رضا علیه‏السلام به شدت گریه کرد و فرمود:

«روح القدس با این دو بیت بر زبانت سخن گفت. آیا این امام را می‏شناسی و می‏دانی کی قیام می‏کند؟»

دعبل گفت:

«نه؛ ای مولای من! فقط شنیده‏ام که از خاندان شما امامی قیام می‏کند و زمین را از فساد پاک و با عدل و داد و سیراب خواهد نمود.»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«او فرزند امام حسن عسکری، حجه قائم منتظر است. اگر از دنیا یک روز باقی باشد، خداوند متعال آنرا تا ظهور او طولانی می‏گرداند تا

همه جا را با عدل و داد پر کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است که وقت ظهورش را چون روز قیامت جز خدا کسی نمی‏داند.»

امام رضا علیه‏السلام در میان اشعار او دو بیت ذیل را اضافه فرمود:

و قبر بطوس یا لها من مصیبة++

الحت بها الأحشاء بالزفرات‏

إلی الحشر حتی یبعث الله قائما++

یفرج الغم و الکربات‏

و قبری در طوس خواهد بود. وای از مصیبتی که درون انسان را تا روز حشر شعله می‏افکند.

تا اینکه خداوند متعال قائم آل محمد «عج» را مبعوث کند تا از ما اندوه و سختی‏ها را بزداید.

دعبل پرسید:

«این مزار کیست؟»

امام رضا علیه‏السلام فرمود:

«آن قبر من است که محل رفت و آمد شیعیان و زائران من خواهد شد. هر که مرا در غربتم، در طوس، زیارت کند، روز قیامت آمرزیده در کنار من می‏باشد.»

بعد از اینکه دعبل قصیده را خواند، امام رضا علیه‏السلام به اتاقی رفت و صد دینار سکه که به نام حضرت زده شده بود، به خادم داد تا به دعبل دهد.

وقتی دعبل اینرا دید، اظهار داشت:

«قسم به خدا جهت این نیامده و قصیده‏ام را برای این نسروده‏ام.»

از اینرو پول را برگرداند و بجای آن یکی از جامعه‏های امام محبوب خویش را خواست تا به آن تبرک جوید و کفنش باشد امام رضا علیه‏السلام عبای خز و پیراهنی را که هزار ختم قرآن و هزار شب، هر شب هزار رکعت نماز در آن بجا آورده بود و انگشتری عقیق خود را با همان پول به خادم داد و فرمود:

«به او بگو این پول را بگیرد؛ بزودی به آن نیازمند و خواهد شد.»

دعبل هدایا را برداشت و با کاروانی به راه افتاد و در بین راه راهزنان به قافله زده و همه‏ی اموال کاروانیان را بین خود تقسیم می‏نمودند که دعبل شنید مردی از راهزنان شعر او را زمزمه می‏کند؛ از اینرو پرسید:

«آیا شاعر این شعر را می‏شناسی؟»

او گفت:

«او مردی از قبیله‏ی خزاعه به نام دعبل بن ‏علی است.»

وقتی دعبل خودش را معرفی کرد، رئیس راهزنان پرسید:

«آیا تو دعبل هستی؟»

بعد از اینکه دعبل اینرا تأیید کرد، رئیس راهزنان از او خواست تا تمام قصیده را بخواند و وقتی دعبل همه قصیده را خواند، او تمام اموال کاروانیان را برگرداند و دعبل به سوی قم راه افتاد. در قم مردم دور او جمع شدند و از او تقاضا کردند تا آن قصیده را برای ایشان بخواند و از اینرو دعبل در مسجد جامع بالای منبر رفت و آنرا انشاد نمود و مردم هدایای زیادی به او دادند و لیکن وقتی فهمیدند عبای

حضرت نزد اوست، از او خواستند تا آنرا به هزار دینار به ایشان بفروشد ولی دعبل نپذیرفت. آنها حاضر شدند تکه‏ای از آن عبا را به هزار دینار بخرند ولی باز دعبل نپذیرفت و خواست از قم برود. در بیرون قم عده‏ای از جوانان به او تاخته و عبا را گرفتند.

دعبل برگشت و دست به دامن بزرگترها شد و آنها نیز ناتوانی خود را از برگرداندن عبا اظهار نموده و گفتند:

«هزار دینار را بگیر و رها کن؛ دست تو دیگر به آن عبا نمی‏رسد.»

دعبل از ایشان تقاضا کرد که لااقل تکه‏ای از آنرا به او بدهند. آنها اینرا پذیرفته و تکه‏ای از آنرا با هزار دینار به او داده و دعبل راهی خانه‏ی خود شد. وقتی به منزل رسید، خانه‏اش را غارت زده یافت و با صد دیناری که حضرت به او داده بود، زندگی‏اش را تأمین نمود و به یاد فرمایش امام رضا علیه‏السلام افتاد که فرمود:

«بزودی به آن پول نیازمند خواهی شد.»

از سوی دیگر، از آنجا که کنیزک دعبل از چشم راست نابینا و چشم چپش مبتلا به مرض سختی شده بود، دعبل آن تکه‏ی عبا را به چشمان کنیزک بست و سلامتی به چشمان او بازگشت.(3)


1) تحف العقول ص 462.

2) بخشی از قصیده را در متن آوردیم.

3) بحارالأنوار ج 49 ص 238 – 241 – 147 و سفینة البحار ج 1 ص 445 و عیون اخبار الرضا ج 2 ص 263 – 266.