زمان مطالعه: < 1 دقیقه
ابوالقاسم جُعفی از ابراهیم بن موسی فراز روایت کرده که امام هشتم علیه السلامروزی به صحرا رفتند و من با ایشان بودم درسایه ی درختی نشستند هچ شخصی جز من درآن بیابان نبود به ایشان گفتم: یا بن رسول الله! فدایت گردم، عید نزدیک است به خدا سوگند دیناری هم ندارم. سپس امام با تازیانه ی خود بر زمین زدند از زمین زر و طلا بیرون آمد، امام به اوگفتند: این را بگیر و به هیچ کس چیزی مگو که خدای تعالی به تو برکت خواهد داد. ابراهیم گفت: آن طلاها چنان برکت داشت که ثروت و دارایی من به هفتاد هزار دینار رسید و خداوند تبارک وتعالی را ستایش نمودم و بر محمّد و آل محمد درود وصلوات فرستادم. (این حدیث از علیّ بن اسباط هم روایت شده است).