جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توجیه این اقدام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اگر این داستان درست باشد، نمایانگر این است که فعالیت سیاسی دقیقی، به منظور به صدا درآوردن زنگ خطر علیه حکومت، در جریان بوده، و فضل می‏کوشیده از این راه برای خود موفقیت و پیروزی به دست آورد، و موقعیت خود را که پس از ولایتعهدی امام علیه‏السلام به تدریج تضعیف می‏شده، تحکیم بخشد، امادر مورد پشنهاد او به امام علیه‏السلام از دو حال بیرون نیست، یا در اقدام خود جدی و صادق بوده و یا قصد دیگری داشته و ظاهرسازی می‏کرده است، اگر فرض کنیم جدی بوده و راست می‏گفته، غرض او از این پیشنهاد چه بوده است؟ آنچه را می‏توانیم از آن درک و تفسیر کنیم، این است که فضل با این اقدام درصدد برآمده، که امام علیه‏السلام را در توطئه برضد مأمون و ترور او شریک گرداند، تا هنگامی که خلافت به امام علیه‏السلام که ولیعهد است منتقل می‏شود، بتواند زمام حکومت را

قبضه کند و سلطه خود را بر دستگاه مستقر سازد، و اگر امام علیه‏السلام در این هنگام بخواهد از سلطه و نفوذ او جلوگیری کند، همدستی او را در توطئه قتل مأمون، وسیله تهدید و محکومیت او قرار دهد، و ممکن است تصور می‏کرده که پس از ترور مأمون، کشتن امام علیه‏السلام نیز به کمک نیروهایی که با خلافت او مخالفند، آسان می‏باشد، و اگر او در عمل خود، برای انتقال خلافت به خاندان علوی و کشتن مأمون، صادق و در تحقق دادن به این اندیشه راسخ بوده، چه ضرورتی داشته است که آن را با امام علیه‏السلام در میان بگذارد، و با آن حضرت مشورت کند زیرا پس از کشتن مأمون، خلافت به طور طبیعی و بدون هیچ مانعی، به امام که ولیعهد بود منتقل می‏شد.

بنابراین پیشنهاد فضل به امام علیه‏السلام صادقانه نبوده، و به قصد ظاهرسازی انجام گرفته است. چنان که پس از رد پیشنهاد او از جانب آن حضرت، خود به این معنا تصریح و تأکید می‏کند، و در این صورت هدفی که فضل در این کار تعقیب می‏کرده آشکار است، و می‏خواسته است با این اقدام روابط حسنه و پاکیزه‏ای را که میان امام علیه‏السلام و مأمون برقرار بوده، تیره و آلوده کند، و نیز اخلاص خود را به مأمون، و علاقه‏اش را به ایمنی و دوام حکومت او نشان دهد.