جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تأملی بر چرایی پذیرش ولایتعهدی مامون توسط امام رضا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

بی‏گمان، در چرایی پذیرش ولایتعهدی توسط امام علیه‏السلام نیز کاستی‏های مهمی رفته است؛ خاصه آن‏جا که آورده‏اند مامون امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام را به مرگ تهدید کرد و ایشان از بیم جان، تکلیف مامون برای ولایتعهدی را گردن نهادند(1).. این گفته که مع‏الاسف در برخی منابر، همواره تکرار می‏شود، سخت نامقبول است؛ چرا که واقعا نمی‏توان قبول کرد که وجود پرفیض و باعظمتی که حجت خداوند بر زمین قلمداد می‏شود، صرفا و تنها از روی هراس، چنان تکلیفی را بپذیرد؛ که اگر فقط بیم و پرهیز از افتادن در مهلکه، ملاک تصمیم‏گیری ائمه‏ی اطهار می‏بود، حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیهماالسلام، هر آینه با یزید بیعت می‏فرمود و حماسه‏ی کربلا هرگز آفریده نمی‏شد. بنابراین، شایسته و معقول نیست که تن دادن امام رضا علیه‏السلام به ولایتعهدی مامون و سفر خراسان چنان ساده‏انگارانه تحلیل کنیم که باری، موجب وهن مقام امامت نیز بشود. البته ممکن است که بر راقم این سطور خرده گرفته شود که آن

روایت‏ها که از امام رضا منقول است و بر اساس آن‏ها امام علیه‏السلام هراس از کشته شدن را دلیل پذیرش ولایتعهدی آورده‏اند، چیست؟ در پاسخ به این اشکال، باید به نکاتی اشاره کرد که البته در نتیجه‏ی همان «غلبه‏ی گفتمان نوحه‏گرایانه بر نگرش آگاهانه‏ی علمی» که در مقدمه آوردم – مورد بی‏اعتنایی بوده است:

نخست: آن دسته از احادیثی که از امام رضا علیه‏السلام دایر بر اجبار ایشان در پذیرش ولایتهدی و به خاطر پرهیز از مهلکه، نقل شده، همه در پاسخ به کسانی بوده که با اشاره به زهد و انزواطلبی امام علیه‏السلام، متعجبانه، بر این کار اشکال کرده‏اند؛ و معلوم است که امام علیه‏السلام در آن‏ها، به فراخور حال پاسخ گفته‏اند. به عنوان مثال، آورده‏اند که ریان بن صلت در مقام پرستش، به امام علیه‏السلام عرض کرد که: «شما با کمال زهد و پارسایی که اظهار می‏دارید، ولایتهدی مأمون را پذیرفته‏اید؟» که حضرتش در مقام پاسخ فرمودند:

«خدا خود می‏داند که من تا چه حد این کار را نمی‏پسندیدم؛ ولی وقتی امر دایر شد میان قبول این امر و کشته شدن، آن را بر قتل نفس برگزیدم».(2)

دوم: حضرت رضا علیه‏السلام، همواره و بلافاصله در دنبال این دست سخنان، قیاسی مابین خویش و حضرت یوسف علیه‏السلام نموده‏اند که بس درخور تعمق است:

«آیا نمی‏دانند که یوسف پیامبر بود و چون اقتضاء کرد به

پادشاه مصر گفت: «اجعلنی علی خزائن الارض…»، مرا هم ضرورت و ناچاری، با کمال اکراه و ناخوشی به این کار کشید، و پس از این‏که مشرف به هلاک بودم، آن را به اکراه پذیرفتم و درین کار داخل نگشتم، مگر مانند کسی که از آن خارج شده باشد.»(3)

سوم: از حضرت امام رضا علیه‏السلام احادیث متعددی در دست است که طی آن‏ها حضرتش به صراحت از شهادت خود در خراسان خبر داده‏اند:

«به خدا سوگند، پدرم از نیای گرامی‏اش از امیرالمؤمنین علیه‏السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، برای من حدیث کرد که من در زمان تو [مأمون] مسموما از دنیا می‏روم و مظلوم کشته می‏شوم…»(4)

بنابراین، از یک طرف امام علیه‏السلام نپذیرفتن ولایتعهدی را با امر خطیری چون «قتل نفس» مقایسه کرده‏اند، و از طرف دیگر، صراحتا شهادت خویش را در خراسان خبر داده‏اند. آن‏چه که در مابین این دو، سخت جلب توجه می‏کند، قیاس با وضعیت حضرت یوسف علیه‏السلام است. رمز این مقایسه چیست؟ نه این‏که یوسف مردم را از قحطی نجات داد و امام علیه‏السلام از تشتت آراء و ناآگاهی در دین؟جالب توجه این‏که یوسف علیه‏السلام – هم چنان‏که از قرآن بر می‏آید –

خود، ریاست بر کشاورزی مصر را پذیرفت، چون در آن کار نفعی برای مردمان می‏دید؛ آیا جز این است که امام رضا علیه‏السلام با به کارگیری این تمثیل، می‏خواسته‏اند به همان ترتیب، به دستاوردهای ولایتهدی خویش برای توده‏های مردم، اشاره کنند؟

نکته‏ی دیگری که حجت را بر ما تمام می‏کند، حدیثی بسیار در خور تعمق از امام رضا علیه‏السلام است که در آن، حضرتش در مقابل پرسش شخصی به نام محمد بن عرفه، نوع اجباری را که منجر به قبول ولایتعهدی مأمون شد، چنین وصف فرموده‏اند: «همان چیز که جدم امیرالمؤمنین را واداشت که در شورا (شش نفری) شرکت نماید.»(5)

معلوم است که حراست از کیان اسلام، تنها انگیزه‏ی حضرت علی علیه‏السلام در مماشات با غاصبین بود؛ و درست به همین ترتیب بود که امام رضا علیه‏السلام نیز سفر به خراسان و ولایتهدی را پذیرفتند تا با بهره‏گیری از این موقعیت، به رفع و رجوع شبهات بپردازند.

به این ترتیب آشکار می‏شود که برای امام رضا علیه‏السلام امر شهادت در هر صورتی مسلم می‏نموده است، لیکن ایشان با درک عمیق از موقعیت خویش، ولایتعهدی را به جهاتی قابل مقایسه با قصه‏ی یوسف و عزیز مصر یا موضوع شرکت امیرالمؤمنین علیه‏السلام در شورای شش نفره، پذیرفته‏اند. از این هر دو تمثیل، فقط یک نتیجه مستفاد می‏شود و آن یاری رساندن به مردم و حفظ کیان اسلام است؛ نه بیم و پرهیز از مرگ.


1) درین باره رک به «عیون اخبار الرضا»: ج 36 – 35، 1.

2) درباره‏ی این حدیث، رک به «عیون اخبارالرضا»: ج 2، صص 312-311.

3) نقل از «عیون اخبارالرضا»: ج 2، صص 312-311؛ نیز برای دیدن حدیث دیگری که در آن حضرت موقع خویش را با یوسف علیه‏السلام مقایسه کرده‏اند، رک به «همان»: صص 310-308.

4) نقل از «عیون اخبارالرضا»: ج 2، صص 314-313.

5) نقل از «عیون اخبارالرضا»: ج 2، صص 316-315.