بعد از اینکه- امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را با شرایط خودشان پذیرفتند مأمون دستور داد که مجلس بیعت در روز پنجشنبه تشکیل شود و از جهت راضی نگه داشتن خاطر سپاهیان و اطرافیان دستورداد که حقوق یک سال سپاهیان را به عنوان عیدی بپردازند به جای “لباس سیاه ” که شعار بنی عبّاس بود “لباس سبز” که شعار بنی هاشم(1) بود بپوشند.
در میان مقامات ارتش مأمون همه موافق بودند مگر سه تن ازمقامات عالی رتبه ی ارتش که عبارت بودند از:
1. جَلودی 2. علیّ بن عمران 3. ابن مونس، که به دستور مأمون این سه نفر زندانی شدند، در روز مقرّر تمام سپاهیان و درباریان و قضات و اعیان مملکت در مجلس مخصوصی که ترتیب داده بودند حضور یافتند، برای حضرت رضا علیه السلام دو پشتی بزرگ گذاشتند که به جایگاه مأمون متّصل می شد و امام علیه السلام عمامه ای بر سر داشتند و شمشیری برکمر بسته بودند.
اوّلین کسی که دستور بیعت با امام رضا علیه السلام را گرفت عبّاس پسر مأمون بود، امام دست خویش را طوری بلند کردند که پشت دست به طرف خودشان وکف دست به طرف مردم بود، مأمون گفت، دست خود را برای بیعت بگشا حضرت رضا علیه السلام فرمودند: پیامبرگرامی اسلام این طور بیعت می نمودند. در آن مجلس همه ی مردم بیعت نمودند و دست مبارک حضرت بالای دست های آن ها قرارگرفت. مأمون در این مجلس مخارج مصرف نمود. هرگروه از مردم را فرا می خواند و به فراخورشان به آن ها جایزه های سلطنتی می داد، شاعران و نویسندگان شعر می سرودند و سخنرانی می نمودند و جوایز بسیاری دریافت می کردند. مأمون تک تک شاعران و نویسندگان را فرا می خواند و به آن ها شخصاً جایزه می داد به طوری که هر چه تهیّه دیده بود تمام شد. پس ازآن امام علیه السلام به درخواست مأمون به ایراد سخنرانی پرداختند.
ایشان پس از حمد و ستایش خداوند و پیامبرگرامی چنین فرمودند: ای مردم ما به واسطه ی انتساب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حقّ گرانی بر شما داریم و شما هم نیز بر ما حقّی دارید، هرگاه که شما حقّ خویش را ادا نمودید بر ما نیز لازم است که به حقّ خود وفا نماییم و امام چیزی دیگر نفرمودند. به دستور مأمون به نام علیّ بن موسی الرضا علیه السلام سکّه زدند.(2)
1) بنی هاشم منسوب به هاشم هستند و هاشم پدر عبدالْمطلّب می باشد. همان طورکه می دانیم عبدالمطلّب پدر بزرگ گرامی پیامبرصلی الله علیه و آله بزرگوار و علی بن ابی طالب علیه السلام بوده است. اجداد پیامبر به ترتیب چنین هستند: عبد مناف- هاشم- عبدالْمطلّب و عبدالمطلّب دارای پسران متعددّی بود که عبدالله پدر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و ابوطالب پدر علی بن ابی طالب علیه السلام و عبّاس که فرزندش عبدا… به “ابن عباس ” معروف است و دیگر پسران عبدالمطلب عبارتند از: حمزه که به او حمزه سیّد الشهداء می گویند و ابولهب که متأسفانه بر خلاف برادران خود به تحریک همسرش امّ جمیل “که دختر حرب و خواهر ابوسفیان بود” با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به دشمنی برخاست که خداوند در قرآن او را مذمّت نموده است (حرب پسر امیّه بوده که بنی امیّه منسوب به او هستند و امیّه پسر عبدشمس بوده). (خاستن یعنی بلندشدن و برپاشدن و خواستن یعنی اراده کردن و خواهش نمودن).
2) و از دلائل و شواهد معلّوم می شود که مأمون برای حفظ ریاست خود به این ترفند سیاسی دست زد. چون همان طورکه همه می دانیم این سیاستمدار شیطان صفت ولیعهد خود را به طرز مخفیانه ای به شهادت رسانید به طوری که اگر امام هشتم علیه السلام به اصحاب خاصّ خود حقیقت را نمی گفتند و اِفشاگری نمی نمودند خون آن حضرت پایمال می شد چون مأمون ادّعا می کرد که امام علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته ولی امام او را رسوا نمودند. چرا مأمون امام رضا علیه السلام به ولایتعهدی برگزید؟ برای رضای خدا یا انگیزه سیاسی داشت؟ پس از این که عبدا… مأمون برادرش محمّد امین را به قتل رساند بعد از مدّت کوتاهی در یک بحران عجیب سیاسی قرارگرفت زیرا برخی از بنی عبّاس طرفدار محمّد امین بودند به همین جهت هرکدام در هر گوشه ای عَلَمْ مخالفت برافراشته صاحب روضةُ الصّفا در جلد سوّم ص 153 می نویسد فضل بن سهل وزیر مأمون با این که از جزئیّات این وقایع اطّلاع داشت نمی گذاشت مأمون خبردار شود و فقط به همین سخن به مأمون اکتفا کرد که باید برای مهار این هرج و مرج چاره ای اندیشید مأمون برای رفع این آشوب ها ابتکاری به خرج داد که هنوز بعد از یکهزار و دویست سال بعضی از دانشمندان خیال می کنند مأمون واقعاً به خاطر تقرّب به خدا و انجام وظیفه ی شرعی و این که خلافت را به بنی هاشم برگرداند این کار راکرد گرچه بعضی از تواریخ شاهد همین مدّعا است. ولی قرائن آشفتگی اوضاع و دلائل مستند و روشن از تاریخ گواهی می دهند که کار مأمون جنبه ی سیاسی داشته و برای تحکیم مبانی خلافت خود و این که آل عبّاس هیچ دشمنی با اهل بیت ندارند بلکه دوستان واقعی خاندان رسالت هستند اقدام به ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام نموده است. صاحب “کتاب الفخری ” می نویسد: مأمون بزرگان خاندان علوی و عبّاسی را دعوت کرد و مورد آزمایش قرار داد و پس از تفحّص و جستجوهای فراوان شخصی بهتر از علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام پیدا نکرد (چون امام رضا علیه السلام از نظر هر دو فرقه ی (سنّی و شیعه) مورد اعتماد بودند). دکتر احمد رفاعی از نویسندگان اخیر که طرفدار اهل سنّت است می نویسد: انتخاب امام رضا علیه السلام برای ولایتعهدی روی اغراض سیاسی بوده است، مأمون پس از اطّلاع از آشوب و انقلاب عمومی در امپراطوری وسیع اسلامی مجلس مشورتی تشکیل داد او برای کنترل نمودن اوضاع و نظر به این که حضرت رضا علیه السلام شخصی برجسته و انگشت نمای مسلمانان بود سی و سه هزار از اولاد عبّاس بن عبدالمطلّب را درکاخ مخصوص خود در مرکز خلافت جمع کرد و در میان انبوه جمعیت نظریّه ی خود را یعنی انتخاب نمودن حضرت امام رضا علیه السلام برای ولایتعهدی اظهار نمود (از نوشته های بالا این نتیجه به دست می آید: که مأمون به حیله ی سیاسی دست زده تا اوضاع راکنترل کند و با سرکوب ملایم مخالفان خود نگذاشت انقلاب خونینی درخلافت اسلامی به وقوعِ بپیوند و خلاصه یک کلام: مخالفان را (با رنگ بسیار مذهبی و با ظاهری فریبنده ای که به شیعیان و آل علی به ظاهر احترام می گذاشت) با پنبه سر برید.