جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بخل و سخاوت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

خداوند متعال به لحاظ این که خود سخاوتمندترین و بخشنده‏ترین است از بنده‏ای خشنود می‏شود که او هم سخاوتمند باشد و از صفت پست ِ بخل بپرهیزد.

حسن بن علی وَشّاء از علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه در این باره نقل می‏کند که فرمودند:

«السخی قریب من الله، قریب من الجنة، قریب من الناس، بعید من النار، و البخیل بعید من الله، بعید من الجنة، بعید من الناس، قریب من النار».

و سمعته یقول:«السخاء شجرة فی الجنة اغصانها فی الدنیا، من تعلق بغصن من اغصانها دخل الجنة».(1)

«انسان سخاوتمند به خداوند، به بهشت و به مردم نزدیک و از آتش دوزخ دور است و شخص بخیل از خداوند، از بهشت و از مردم دور است و به آتش دوزخ نزدیک است».

و شنیدم که حضرت می‏فرمودند: «سخاوت درختی است در بهشت که شاخه‏های آن در دنیا است و کسی که به شاخه‏ای از

شاخه‏های آن دست یابد، داخل بهشت خواهد شد».

همچنین حضرتش در ضمن روایتی دیگر در نکوهش بخل فرمودند:

«لیس لبخیل راحة، و لا لحسود لذة، و لا لملول وفاء، و لا لکذوب مروة»(2)

«بخیل هیچ ‏گاه راحتی ندارد و حسود از زندگی لذّتی نمی‏برد و شخص دلتنگ و بی‏حوصله وفا ندارد، و دروغگو هیچ‏گاه مروّت و جوانمردی ندارد».

پیشوای هشتم امام هشتم رضا صلوات الله علیه در بیان خصوصیّات افراد سخاوتمند و بخیل فرمودند:

«السخی یاکل من طعام الناس لیاکلوا من طعامه، و البخیل لا یاکل من طعام الناس لئلا یاکلوا من طعامه».(3)

«شخص سخاوتمند از غذاهای مردم که او را بدان دعوت می‏کنند می‏خورد که دیگران هم ازغذای او استقاده کنند، ولی بخیل از غذاهای مردم که او را بدان دعوت می‏کنند نمی‏خورد که دیگران هم غذای او را نخورند».

حضرتش درباره‏ی عاقبت بخل حضرت ضمن روایتی فرمودند:

«اول من یدخل النار، امیر متسلّط لم یعدل، و ذو ثروة من المال لم یعط المال حقه، و فقیر فخور».(4)

«اولین کسی که داخل آتش می‏شود، امیری است که حاکم بوده و عدالت ندارد و فرد ثروتمندی که به خاطر صفت بخل حقوق اموالش را پرداخت نمی‏کند و فقیری که فخر فروشی کند».


1) عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه ج 2 ص 12. بحارالانوار: ج 71 ص 352 ح 7.

2) احتمال دارد در اینجا تصحیفی شده باشد و عبارت صحیح چنین باشد: «لملوک و یا لمملوک».

3) عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه ج 2 ص 12، تحف العقول: ص 470.

4) عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه ج 2 ص 28.