جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بحث و مناظره

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مامون در سیاست مزورانه‏ی خود علیه امام،توطئه‏های دیگری نیز اندیشیده بود،او که از عظمت مقام معنوی امام در جامعه رنج می‏برد می‏کوشید با روبرو کردن دانشمندان با آن حضرت،و به بهانه‏ی بحث و مناظره‏ی علمی و استفاده از دانش امام،شکستی بر آن گرامی وارد سازد تا شاید بدین وسیله از محبوبیت او در جامعه بکاهد،و در نظر مردم امام را بیمایه و بیمقدار سازد،اما این خدعه و مکر مامون نتیجه‏یی

‏جز افزایش عظمت امام و شرمساری مامون نداشت،و آفتاب دانش الهی امام در مجالس علمی چنان می‏درخشید که خفاش مزوری چون مامون را هر بار در آتش حسد کورتر می‏ساخت.

«شیخ صدوق‏» فقیه و محدث بزرگوار شیعه که پیش از هزار سال پیش می‏زیسته است، می‏نویسد:

«مامون از متکلمان گروههای مختلف و گمراه افرادی را دعوت می‏کرد،و حریص بر آن بود که آنان بر امام غلبه کنند،و این بجهت رشگ و حسدی بود که نسبت‏به امام در دل داشت،اما آن حضرت با کسی به بحث ننشست جز آنکه در پایان به فضیلت امام اعتراف کرد و به استدلال امام سر فرود آورد…»(1)

«نوفلی‏» می‏گوید:مامون عباسی به‏ «فضل بن سهل‏» فرمان داد سران مذاهب گوناگون همچون‏ «جاثلیق‏» و «راس الجالوت‏» و بزرگان‏ «صابئین‏» و «هربذ اکبر» و پیروان زرتشت، و «نسطاس رومی‏» و متکلمان(2) را جمع کند، «فضل‏» ایشان را گرد آورد…

مامون به وسیله‏ی‏ «یاسر» متصدی امور امام رضا علیه السلام از امام تقاضا کرد در صورت تمایل با سران مذاهب

سخن بگوید،و امام پاسخ داد فردا خواهم آمد،چون یاسر بازگشت امام به من فرمود:

«ای نوفلی!تو عراقی هستی و عراقی هوشیار است،از اینکه مامون مشرکان و صاحبان عقائد را گرد آورده است چه می‏فهمی؟»

گفتم:فدایت‏شوم،می‏خواهد شما را بیازماید و میزان دانشتان را بشناسد…

فرمود: «آیا می‏ترسی آنان دلیل مرا باطل سازند؟»

گفتم:نه به خدا سوگند،هرگز چنین بیمی ندارم،و امید می‏دارم خدا ترا بر آنان پیروز گرداند.

فرمود: «ای نوفلی!دوست داری بدانی مامون چه وقت پشیمان می‏شود؟»

گفتم:آری.

فرمود: «آنگاه که من بر اهل تورات با توراتشان،و بر اهل انجیل با انجیلشان،و بر اهل زبور با زبورشان،و بر صابئین با زبان عبری خودشان،بر هربذان با زبان پارسیشان،و بر رومیان با زبان خودشان،و بر اصحاب مقالات با لغتشان استدلال کنم،و آنگاه که هر دسته‏یی را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم،و دست از عقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند، مامون در می‏یابد مسندی که بر آن تکیه کرده است‏حق او نیست و در این هنگام مامون پشیمان می‏گردد و بعد امام فرمود و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم…»

بامداد دیگر امام به مجلس آنان آمد…، «راس الجالوت‏» عالم یهودی گفت:ما از تو به جز از تورات و انجیل و زبور داود و صحف ابراهیم و موسی نمی‏پذیریم(3) ،آن حضرت قبول کرد،و با آنان به تورات و انجیل و زبور برای اثبات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به تفصیل استدلال فرمود،آن گرامی را تصدیق کردند و نیز با دیگران بحث کرد و چون همه خاموش ماندند فرمود: «ای گروه اگر در میان شما کسی مخالف است و پرسشی دارد بی‏شرم و بیم بگوید» .

«عمران صابی‏» که در بحث و علم کلام بی‏نظیر بود گفت:ای دانشمند!اگر نه این بود که خود به پرسیدن دعوت کردی پرسشی نمی‏کردم،زیرا من به کوفه و بصره و شام و جزیره رفتم،و با متکلمان آن سرزمینها سخن گفتم،کسی را نیافتم که وحدانیت‏خدای را بر من ثابت کند…

امام علیه السلام به تفصیل برهان اثبات خدای واحد را برای او بیان فرمود،(4) عمران قانع شد و گفت:سرور من،دریافتم و گواهی می‏دهم که خدا چنان است که شما فرمودی،و محمد بنده‏ی اوست که برای هدایت و با دینی درست‏بر انگیخته شده،آنگاه به قبله رو کرد و به سجده در افتاد و اسلام آورد.

متکلمان چون سخن‏ «عمران صابی‏» را شنیدند دیگر چیزی نپرسیدند،و در پایان روز مامون برخاست و با امام علیه السلام به درون خانه رفتند،و مردم پراکنده شدند.(5)


1) بحار ج 49 ص 175- 176.

2) جاثلیق:رئیس اسقفان مسیحی- راس الجالوت:رئیس علمای یهود- صابئین:فرشته پرستان یا ستاره پرستان یا کسانیکه به نوبت و شریعتی ایمان نداشتند- هربذ: معرب‏ «هربد» است و به خادم آتشکده و قاضی گبران و آتش پرستان گفته می‏شودنسطاس: پزشک رومی- متکلمان:کسانیکه در علم عقائد مهارت داشتند.

3) راس الجالوت یهودی بود و به انجیل ایمان نداشت ولی به آن آشنائی داشت و می‏خواست از اینراه نیز امام را در حضور مسیحیان بیازماید تقاضا کرد که امام به انجیل نیز استدلال کند.

4) برهان مفصل و ژرفی که امام علیه السلام در آن مجلس بیان فرمود در کتاب‏ «توحید صدوق‏» ذکر شده است.

5) توحید صدوق ص 429- 427 و اثباة الهداة ج 6 ص 45- 49.