جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بارقه‏ی امید

زمان مطالعه: 2 دقیقه

20سال قبل برادرم بیمار شد. او به بیماری سرطان روده مبتلا شده

بود. جهت درمان به پزشکان زیادی مراجعه کرده بود، انواع روش‏های درمانی و تکنیک‏های پزشکی به کار گرفته شد، اما متأسفانه حالش روز به روز وخیم‏تر می‏شد، تا اینکه قرار شد تحت عمل جراحی قرار بگیرد. در روز موعود او را به اتاق عمل بردند. پس از ساعتی، دکتر جراح از اتاق خارج شد و در برابر نگاه پرسشگرم گفت: متأسفانه نتوانستیم کاری انجام دهیم. این بیمار بیش‏تر از 10 تا 15 روز زنده نخواهد ماند.

با شنیدن این خبر، بسیار غمگین شدم. برادرم تازه ازدواج کرده بود و یک دختر شش ماهه داشت. وقتی به همسر و فرزندش فکر کردم، احساس عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت و به برادر کوچک‏ترم که اسم او رضاست، گفتم: بیا با همدیگر به حرم امام رضا علیه‏السلام برویم و آنچه که من می‏گویم، تو هم همنوایی کن.

در برابر درب پیش روی آستان مقدس ایستادیم و گفتم:

امام هشتم! آقاجان! ما امشب که شب جمعه و شب قدر است، برای زیارت و عرض حاجت به حرم شما نیامده‏ایم، زیرا عرض حاجت، آبرو و عزت می‏خواهد که ما نداریم. در این لیلة القدر برای گدایی آمده‏ایم. در قرآن آمده است: و اما السائل فلا تنهر؛ سائل را از درب خانه نرانید. جد بزرگوار شما حضرت علی بن ابیطالب علیه‏السلام از روی کرم و عنایت، انگشتری خود را در راه خدا به سائل بخشید. شما خانواده‏ی کرم

و بزرگواری هستید؛ ما هم گدایان زشت‏رویی هستیم که درب خانه‏ی شما ایستاده و تقاضای کمک داریم و امید به کرامت شما دوخته‏ایم.

مادرم که زن سیده‏ای بود، در همان شب خواب دید که وضعیت جسمانی پسرش (یعنی همین برادر کوچک‏تر و بیمارم) بهتر شده است.

روزها گذشت و همه متوجه شدیم که حال برادرم روز به روز بهتر شده و از دردهای شکمی او نیز کاسته شده است. 10 تا 15 روزی که دکترها برای حیات برادرم تعیین کرده بودند، سپری شد؛ در حالی که وضعیت برادرم بهتر شده بود. تنها ناراحتی ما این بود که شکم برادرم ورم کرده بود.

به اتفاق نزد پزشکان معالج رفتیم، پزشک موردنظر با دیدن وضعیت برادرم، به همکاران خود در بیمارستان خبر داد و با شور و شوق عجیبی به دوستانش گفت: این بیمار باید چند روز قبل فوت می‏کرد، ولی خوشبختانه زنده است؛ حتما معجزه‏ای رخ داده است. سپس درباره‏ی ورم شکم بیمار توضیح داد که این موضوع مربوط به بخیه‏های داخل شکم است و با یک عمل کوچک، بهبودی حاصل می‏شود.

در ضمن، پزشکان پس از عمل گفتند که به دلیل بیماری و ضربه‏های حاصل از آن، برادرم در آینده فرزند دیگری نخواهد داشت، اما به لطف خداوند و عنایات حضرت رضا علیه‏السلام، بعد از آن عمل جراحی، خداوند دو فرزند دیگر هم به برادرم بخشید و از آن زمان تا

کنون در کنار خانواده‏اش به زندگی آرام و خوشی ادامه می‏دهد و این همه را از الطاف حضرت رضا علیه‏السلام می‏داند.(1)


1) مصاحبه با آقای حاج علی‏اکبر خادم قائمی، خادم کشیک پنجم آستان مقدس رضوی (با تلخیص و تصرف).