تردیدی نیست، انگیزه پیدایش وقف و گرایش به آن ناشی از محض عقیده و درک واقعیت نبوده است، بلکه برخاسته از تمایلات مادی، و دواعی نفسانی و دنیوی بوده، که آنها را از راه راست منحرف ساخته است، و این که واقفیان معتذر شدهاند، که در این باره، اخباری از امام صادق علیهالسلام شنیدهاند، بیگمان محتوای این اخبار را درنیافتهاند، و عقل آنها از درک آن اخبار قاصر بوده است، و شاید هم در این امر تعمد داشتهاند، زیرا امام موسی بن جعفر علیهالسلام در دوران زندگی خود، معانی صحیح اخباری را که مدعی شدهاند، برای آنان بیان فرموده است.
در کتاب غیبت شیخ طوسی، از حسن بن حسن ضمن نقل حدیثی، روایت شده که گفته است:
به ابیالحسن موسی علیهالسلام عرض کردم، پرسشی دارم.
فرمود: بپرس از امام خود.
گفتم: کی را در نظر داری؟ زیرا من امامی جز شما نمیشناسم.
فرمود: علی فرزندم را، که کنیه خود را به او بخشیدهام.
گفتم: سرورم! مرا از آتش برهان، زیرا اباعبدالله علیهالسلام فرموده است: شما قائم به این امر هستید.
فرمود: آیا من قائم نبودهام؟ سپس فرمود: ای حسن! هر امامی که در میان امت قائم و زنده است، قائم آن امت است، و چون درگذشت، جانشین او قائم و حجت است تا این که از آنها غایب شود، بنابراین ما همگی قائم هستیم و تو تمامی آنچه را میان خود و من داری، به سوی فرزندم علی بازگردان، به خدا من این امر را برای او قرار ندادهام، بلکه خداوند از جهت دوستی او برای وی مقرر کرده است…(1)
این حدیث از چگونگی شبهکسانی که به وقف گراییدند، پرده برمیدارد. و نیز مدلل میکند که پدیده وقف، مولود زمان پس از وفات امام موسی بن جعفر علیهالسلام نبوده، بلکه به سبب ورود روایاتی که محتوای آنها از نظر راویان مبهم بوده، در روزگار امام صادق علیهالسلام
نیز وجود داشته است، و امام علیهالسلام در این حدیث اشتبا مدعیان وقف را نسبت به مضمون این روایات بیان، و تأویل نادرست و کوتهفهمی آنان را آشکار فرموده است.
1) غیبت شیخ طوسی ص 29.