شاید مأمون میدانست که شیعیان تا چه اندازه در اعمال و حرکات خود، پایبند نظر امامان خویش هستند، و میدانست که محال است شیعیان کاری انجام دهند، مگر این که
آن عمل پیش از این از طرف امامان توجیه و تجویز شده و صورت شرعی پیدا کرده باشد. از این رو مأمون نیازی نداشت، که دستگاه جاسوسی همگانی و سازمان اطلاعات عمومی تأسیس کند، تا اعمال توده شیعی را که در قید اطاعت امام خویش هستند، زیر نظر قرار دهد، بلکه نیاز بیشتر این بود که رفتار امام و ارتباط او با خارج، مورد مراقبت و رسیدگی باشد.
برای تأکید این مطلب، که تا چه اندازه شیعیان با ائمه علیهمالسلام خود، همبستگی و ارتباط عملی دارند، خوب است آنچه را ریان بن صلت روایت کرده است، به طور مثال در این جا ذکر کنیم.
«گفته شده ابراهیم بن هشام عباسی، از امام علیهالسلام بدگویی و عیبجویی میکرد، یکی از شیعیان چگونگی را به اطلاع امام علیهالسلام رسانید و درخواست کرد، اجازه دهند او را به قتل برساند، امام علیهالسلام به شدت از این عمل منع فرمود. سپس عرض کرد، فضل بن سهل مرا برای انجام برخی از کارهایش به عراق روانه میکند، و عباسی نیز چند روز پس از من راهی عراق میشود، آیا اجازه میدهید، به دوستان قمی شما بگویم، از آنها بیست یا سی نفر از شهر بیرون روند، و مانند این که دزد و راهزن هستند، هنگامی که عبور میکند، او را بکشند، و در این صورت گفته خواهد شد راهزنها او را کشتهاند؟ امام علیهالسلام سکوت فرمود و به من هیچ پاسخی نداد.
وقتی که به سوی عراق حرکت کردم، و به حوان رسیدم، سواری را نزد زکریا بن آدم فرستادم، و به او نوشتم اموری است که نمیتوان آنها را نوشت، اگر موافقت کنی و در فلان روز به محل مشکوة آیی، من انشاءالله تو را در آنجا دیدار خواهم کرد، من به محل مشکوة وارد شدم و او پیش از من به آن جا رسیده بود، او را از چگونگی آگاه، و داستان را برای او بیان کردم، و گفتم که عباسی در فلان روز به انی محل ورود خواهد کرد، زکریا گفت این مرد را به من واگذار، سپس با او خداحافظی و آن جا را ترک کردم.
زکریا بن آدم به قم بازگشت، و معمر… نیز وارد قم شده بود، زکریا درباره آنچه به او گفته بودم با وی به مشورت پرداخت، معمر به او گفت:نمیدانم سکوت امام علیهالسلام امر است یا نهی، و تو را هم به چیزی دستور نفرموده است، بنابراین درست نیست که
متعرض او شوی، زکریا این کار را پیگیری نکرد، و عباسی نیز سالم از راه گذشت…»(1)
علیرغم این که امام علیهالسلام نخست ریان را از کشتن عباسی بشدت منع میکند، و سپس هم در برابر طرح پیشنهادی او از هر چه دلالت بر موافقت کند خودداری و سکوت میفرماید، با این حال زکریا بن آدم، هیچ گونه اقدامی را پیش از آن که با معمر مشورت کند، به عمل نمیآورد، و معمر هم به دلیل این که سکوت امام علیهالسلام دلالت بر امر یا نهی نمیکند او را از این کار بازمیدارد.
این قضیه نمایانگر دقت فراوانی است، که شیعیان در پایبندی به دستورها و حفظ حدود اوامر ائمه علیهمالسلام به کار میبرند.
باری اینها بود انگیزهها و واقعیتهایی که مأمون را وادار کرد، با امام رضا علیهالسلام به ولایتعهدی بیعت کند و میتوان با درنظر گرفتن شرایطی که حکومت با آن روبرو بوده،آنها را از خلال تاریخ آن زمان دریافت، و نسبت به همه یا برخی از آنها قطع و یقین کرد.
1) قربالاسناد ص 200.