جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انضباط پیروان ائمه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شاید مأمون می‏دانست که شیعیان تا چه اندازه در اعمال و حرکات خود، پای‏بند نظر امامان خویش هستند، و می‏دانست که محال است شیعیان کاری انجام دهند، مگر این که

آن عمل پیش از این از طرف امامان توجیه و تجویز شده و صورت شرعی پیدا کرده باشد. از این رو مأمون نیازی نداشت، که دستگاه جاسوسی همگانی و سازمان اطلاعات عمومی تأسیس کند، تا اعمال توده شیعی را که در قید اطاعت امام خویش هستند، زیر نظر قرار دهد، بلکه نیاز بیشتر این بود که رفتار امام و ارتباط او با خارج، مورد مراقبت و رسیدگی باشد.

برای تأکید این مطلب، که تا چه اندازه شیعیان با ائمه علیهم‏السلام خود، همبستگی و ارتباط عملی دارند، خوب است آنچه را ریان بن صلت روایت کرده است، به طور مثال در این جا ذکر کنیم.

«گفته شده ابراهیم بن هشام عباسی، از امام علیه‏السلام بدگویی و عیبجویی می‏کرد، یکی از شیعیان چگونگی را به اطلاع امام علیه‏السلام رسانید و درخواست کرد، اجازه دهند او را به قتل برساند، امام علیه‏السلام به شدت از این عمل منع فرمود. سپس عرض کرد، فضل بن سهل مرا برای انجام برخی از کارهایش به عراق روانه می‏کند، و عباسی نیز چند روز پس از من راهی عراق می‏شود، آیا اجازه می‏دهید، به دوستان قمی شما بگویم، از آنها بیست یا سی نفر از شهر بیرون روند، و مانند این که دزد و راهزن هستند، هنگامی که عبور می‏کند، او را بکشند، و در این صورت گفته خواهد شد راهزنها او را کشته‏اند؟ امام علیه‏السلام سکوت فرمود و به من هیچ پاسخی نداد.

وقتی که به سوی عراق حرکت کردم، و به حوان رسیدم، سواری را نزد زکریا بن آدم فرستادم، و به او نوشتم اموری است که نمی‏توان آنها را نوشت، اگر موافقت کنی و در فلان روز به محل مشکوة آیی، من انشاءالله تو را در آنجا دیدار خواهم کرد، من به محل مشکوة وارد شدم و او پیش از من به آن جا رسیده بود، او را از چگونگی آگاه، و داستان را برای او بیان کردم، و گفتم که عباسی در فلان روز به انی محل ورود خواهد کرد، زکریا گفت این مرد را به من واگذار، سپس با او خداحافظی و آن جا را ترک کردم.

زکریا بن آدم به قم بازگشت، و معمر… نیز وارد قم شده بود، زکریا درباره آنچه به او گفته بودم با وی به مشورت پرداخت، معمر به او گفت:نمی‏دانم سکوت امام علیه‏السلام امر است یا نهی، و تو را هم به چیزی دستور نفرموده است، بنابراین درست نیست که

متعرض او شوی، زکریا این کار را پیگیری نکرد، و عباسی نیز سالم از راه گذشت…»(1)

علی‏رغم این که امام علیه‏السلام نخست ریان را از کشتن عباسی بشدت منع می‏کند، و سپس هم در برابر طرح پیشنهادی او از هر چه دلالت بر موافقت کند خودداری و سکوت می‏فرماید، با این حال زکریا بن آدم، هیچ گونه اقدامی را پیش از آن که با معمر مشورت کند، به عمل نمی‏آورد، و معمر هم به دلیل این که سکوت امام علیه‏السلام دلالت بر امر یا نهی نمی‏کند او را از این کار بازمی‏دارد.

این قضیه نمایانگر دقت فراوانی است، که شیعیان در پای‏بندی به دستورها و حفظ حدود اوامر ائمه علیهم‏السلام به کار می‏برند.

باری اینها بود انگیزه‏ها و واقعیتهایی که مأمون را وادار کرد، با امام رضا علیه‏السلام به ولایتعهدی بیعت کند و می‏توان با درنظر گرفتن شرایطی که حکومت با آن روبرو بوده،آنها را از خلال تاریخ آن زمان دریافت، و نسبت به همه یا برخی از آنها قطع و یقین کرد.


1) قرب‏الاسناد ص 200.