جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امام شرط می‏کند

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بالاخره امام علیه‏السلام پیشنهاد مأمون را برای ولایتعهدی او پذیرفت، اما در برابر رژیم موضع منفی شگفت‏انگیزی اختیار فرمود، زیرا پذیرش خود را مشروط به این کرد، که هیچ گونه مسؤولیتی، اعم از خصوصی وعمومی، که مربوط به دستگاه حاکمه است متوجه او نباشد، و مأمون نیز این شرط را با ناراحتی پذیرفته بود، لیکن در برخی اوقات درصدد برمی‏آمد که آن حضرت را در حل و فصل پاره‏ای از کارهای دولت، مداخله دهد، ولی امام علیه‏السلام از دخالت خودداری، و مأمون را به لزوم وفای به شرط، یادآوری می‏فرمود.

هنگامی که مأمون امام علیه‏السلام را به پذیرش ولایتعهدی ناگزیر کرد آن حضرت به او فرمود: من ولایتعهدی را به این شرط می‏پذیرم که کسی را به کاری نگمارم، و از کاری برکنار نکنم، و رسمی را از میان نبرم، و سنتی را دگرگون نکنم، و از دخالت در امور حکومت برکنار، و تنها مورد مشورت باشم، و مأمون آنها را پذیرفت(1)

در موقعی مأمون کوشید امام علیه‏السلام را به هر نحوی شده در مسؤولیتهای دولت دخالت دهد معمربن خلاد می‏گوید امام ابوالحسن الرضا علیه‏السلام به من فرمود:

مأمون به من گفت: ای ابوالحسن، بنگر کسانی را که مورد وثوق شمایند، انتخاب و به حکومت مناطقی که دستخوش فساد شده‏اند بگماری به او گفتم: وفا کن تا وفا کنم، من به این شرط پذیرا شدم که امر و و نهی و عزل و نصب نکنم، و کسی را مأموریت ندهم، تا آن گاه که خداوند مرا پیش از تو بمیراند، به خدا سوگند من در اندیشه خلافت نبودم، بلکه در مدینه بر چهار پای خود سوار و در کوچه‏های آن رفت و آمد می‏کردم، و هرکس از مردم این شهر و جز آن درخواستی از من می‏کرد، برمی‏آوردم، و همه برای من همچون عمویان شده بودند، همچنین نامه‏های من به همه شهرها روان بود، و تو بر

نعمتهایی که خدا به من داده چیزی نیفزوده‏ای. پس از آن مأمون گفت: وفا می‏کنم(2)


1) علل‏الشرائع ج 1 ص 226.

2) عیون اخبارالرضا ج 2 ص 167.