جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امام رضا و اقامه ی نماز عید فطر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در اواخر ماه مبارک رمضان سال 202 هجری، مأمون ضمن پیامی از

حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه تقاضا نمود که نماز عید فطر را اقامه نماید. امام رضا صلوات الله علیه در جواب پیام او متذکّر شد که من به هنگام قبول ولایت‏عهدی شرط نمودم که در هیچ یک از امور رسمی دخالتی نداشته باشم و به همین سبب از این کار نیز مرا معاف کنید.

مأمون گفت: همانا می‏خواهم به این واسطه شما را به مردم معرّفی کنم و فضل شما را مشهور نمایم.

مأمون بر این امر اصرار و پافشاری زیاد کرد.

حضرت فرمودند: اگر مرا معاف کنید، پیش من مطلوب‏تر است و اگر معاف نکنید، برای نماز همان‏گونه خارج می‏شوم که رسول الله صلی الله علیه و آله و علی علیه‏السلام خارج شدند.

مأمون گفت: به هر شکلی که می‏خواهید خارج شوید مانعی ندارد.

از طرفی مأمون به تمام لشکریان و اهل شهر دستور داد که سواره بر در خانه‏ی امام رضا صلوات الله علیه حاضر شوند. از این رو تمام مردم از مرد و زن، و پیر و جوان در گذرگاهها و بر بامها اجتماع کردند و انتظار خروج آن حضرت را داشتند. و ملا زمان آن حضرت به خصوص فرماندهان و لشکریان به صورت سواره بر در خانه‏ی آن بزرگوار حاضر شدند و منتظر شدند تا آفتاب طلوع کرد.

امام رضا صلوات الله علیه در منزل غسل نمود، آن گاه لباس پوشید و عمامه‏ای را از جنس پنبه بستند و یک طرف عمامه را بر سینه‏ی

مبارک و طرف دیگر آن را در میان دو کتف مبارک قرار داد و عطر استعمال نمود و عصا بر دست گرفته و به همراهان فرمود: آنچه من انجام می‏دهم، شما هم انجام دهید.

آن گاه پای خود را برهنه کرد و شلوار را تا نصف ساق پای مبارک بالا کشید و لباس خود را جمع نمود. و با این هیئت ویژه، کمی پیش رفت و سر مبارک را به طرف آسمان بلند کرد و تکبیر گفت.

همراهان حضرت نیز تکبیر گفتند و با همین شکل مخصوص بر در خانه آمدند. وقتی امرا و لشکریان برخلاف انتظاری که داشتند حضرت را بدین صورت دیدند، ناخواسته بر زمین افتادند. عدّه ای از آن‏ها فوری با چاقو بند کفشهایشان را بریده و مانند حضرت پابرهنه شدند.

حضرت تکبیر گفته و همه ی مردم همراه آن حضرت تکبیر می‏گفتند. گویی آسمان و زمین و دیوارها در جواب با آن بزرگوار همراهی می‏کنند. مردم مرو با دیدن این صحنه به گریه و ضجه‏ی بلند نمودند ودر آن شهرانقلابی به وجود آمد.

مأموران حکومتی این خبر را به مأمون گزارش دادند. فضل بن سهل به او گفت: اگر امام بدین صورت به مصلّا برسد، فتنه‏ی بزرگی در میان مردم رخ خواهد داد و ترس آن هست که خون ما را بریزند.

مأمون شخصی را به سوی امام رضا صلوات الله علیه فرستاد و عذر خواهی کرد که ما شما را به زحمت انداختیم و نمی‏خواستیم که

شما به مشقت بیفتید، پس شما مراجعت کنید و همان کسی که قبلا برای مردم نماز می‏گزارد امروز نیز مردم را امامت می‏کند ) !! (.

امام رضا صلوات الله علیه بی‏ درنگ کفش های خود را خواست و پوشید و بر مرکب سوار شدند و برگشت.

در آن روز اختلاف و غوغای شدیدی در بین مردم به راه افتاد و نماز منظمی بپا نشد.(1)


1) کشف الغمه: ج 3 ص 106، مناقب ابن شهر آشوب: ج 4 ص 371.