امام رضا علیه السلام پس از شهادت امام کاظم،امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بی پروا به رهبری امت پرداخت.جو سیاسی جامعه در زمان هارون چنان خفقان آور بود که حتی برخی از صمیمیترین یاران امام از این صراحت و بی پروائی او بر جانش بیمناک بودند.
«صفوان بن یحیی» میگوید:امام رضا علیه السلام پس از رحلت پدرش سخنانی فرمود که ما بر جانش ترسیدیم و به او عرض کردیم:مطلبی بزرگ را آشکار کردهیی،ما بر تو از این طاغوت (هارون) بیمناکیم.
فرمود: «هر چه میخواهد تلاش کند،راهی بر من ندارد»(1)
«محمد بن سنان» میگوید در روزگار هارون به امام رضا علیه السلام عرض کردم:شما خود را به این امر-امامت-مشهور ساختهاید و جای پدر نشستهاید،در حالیکه از
شمشیر هارون خون میچکد!
فرمود:آنچه مرا بر این کار بیپروا ساخته سخن پیامبر است که فرمود: «اگر ابو جهل یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من پیامبر نیستم» و من میگویم «اگر هارون یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من امام نیستم»(2)
و همچنان شد که امام میفرمود زیرا هارون هرگز فرصت نیافتخطری متوجه امام سازد،و بالاخره به جهت اغتشاشاتی که در شرق ایران رخ داده بود،هارون مجبور شد خود با سپاهیانش به سوی خراسان برود و در راه بیمار شد،و در 193 هجری در طوس مرگش فرا رسید،و اسلام و مسلمین از وجود پلیدش ایمن شدند.
1) کافی ج 1 ص 487.
2) کافی ج 8 ص 257.