جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امام در زمان مامون

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مامون در میان خلفای بنی عباس از همه داناتر و نیز مکارتر بود،درس خوانده بود و از فقه و علوم دیگر آگاهی داشت چنانکه با برخی از دانشمندان به بحث و مناظره می‏نشست،البته آگاهی او از علوم روز نیز وسیله‏یی بود برای پیشبرد سیاستهای ضد انسانی او،و گرنه هرگز به دین و اسلام پای بند نبود،و در عیاشی و فسق و فجور و اعمال شنیع دیگر از سایر خلیفگان هیچ کم نداشت،نهایت آنکه از دیگر خلیفگان محتاطتر رفتار می‏کرد و با سالوس و ریا بیشتر عوامفریبی می‏نمود،و برای استحکام پایه‏های حکومت‏خود گاه با فقها نیز همنشین می‏شد و از مسائل و مباحث دینی نیز سخن می‏گفت.

همنشینی و صمیمیت و همدمی مامون با «قاضی یحیی بن اکثم‏» که مردی رذل و کثیف و فاجر بود بهترین گواه بی دینی و فسق و رذیلت مامون است،یحیی بن اکثم مردی بود که به شنیع‏ترین اعمال در جامعه شهرت داشت چنانکه قلم از شرح رذالتهای او شرم دارد،و مامون چنین کسی را چنان همدم خویش ساخته بود که‏ «رفیق مسجد و گرمابه و

گلستان‏» یکدیگر محسوب می‏شدند،و اسفبارتر آنکه او را به مقام‏ «قاضی القضاة‏» امت اسلامی منصوب نمود و در امور مملکتی نیز با او رای زنی و مشورت داشت(1)

بهر روی در زمان مامون علم و دانش به ظاهر ترویج می‏شد،و دانشمندان به مرکز خلافت دعوت می‏شدند،و تشویقهایی که مامون برای دانشمندان و دانش پژوهان فراهم می‏آورد زمینه‏ی جذب اهل دانش به سوی او گردید،و مجالس درس و بحث و مناظره ترتیب می‏یافت، و بحث و گفتگوی علمی بازاری پر رونق داشت.

مضاف بر اینها مامون می‏کوشید با برخی کارها شیعیان و طرفداران امام را نیز به خود علاقمند سازد مثلا از شایسته‏تر بودن امیر مؤمنان علی علیه السلام برای جانشینی پیامبر سخن می‏گفت،و دشنام و لعن به معاویه را رسمی کرد و «فدک‏» را که از فاطمه زهرا علیها السلام غصب شده بود به علویان باز گرداند،و با علویان در ظاهر انعطاف و علاقه نشان می‏داد.(2)

اصولا مامون با توجه به رفتار هارون و جنایات او و اثر سوء آن در روحیه‏ی مردم می‏خواست زمینه‏های انقلاب و شورش را از بین ببرد،و آنها را راضی نگهدارد تا بتواند بر مرکب لافت‏سوار باشد،از اینرو باید گفت وضع زمان ایجاب‏

می‏کرد که به جبران کمبودها و نارضایتی‏ها بپردازد،و وانمود کند که در صدد اصلاح امور است و با خلفای دیگر تفاوت دارد…


1) رجوع شود به تواریخی که خلافت مامون و شرح زندگی‏ «یحیی بن اکثم‏» را نوشته‏اند و از جمله به‏ «مروج الذهب مسعودی‏» و به تاریخ‏ «ابن خلکان‏» .

2) الامام الرضا،محمد جواد فضل الله ص 91 به نقل از تاریخ الخلفاء سیوطی ص 284 و 308.