در قبال این کوششهای خصمانه، اقدامات مخلصانهای نیز برای رفع خطر از امام رضا علیهالسلام جریان داشت، و این اقدامات به وسیله گروهی از اصحاب آن حضرت، که رنجهای سخت دوران پدرش را مشاهده کرده و ستمها و بلاهای آن جبار طاغی را نسبت به پدرش امام کاظم علیهالسلام دیده بودند، انجام میشد، و این اقدامات کلا متوجه این بود، که از امام علیهالسلام درخواست میکردند. امر امامت خود را اظهار نکند، و از تصریح به آنچه توجه حکومت را به سوی او معطوف میدارد، و او را به انتقامجویی و آزار و قتل وی وادار میکند، پرهیز فرماید، اما امام علیهالسلام با وثوق و اطمینان تمام، به این درخواستها و کوششها اعتنا نمیفرمود، و تلاشهای آنها را بیاثر میدانست، زیرا از طریق پدرانش به او رسیده بود، که هارون نمیتواند هیچ گزندی به او برساند، و بر این، یقین و اطمینان داشت.
از صفوان بن یحیی نقل شده که گفته است: هنگامی که ابوالحسن موسی علیهالسلام به دیار باقی شتافت، و امام رضا علیهالسلام سخن از امامت خود گفت، بر او بیمناک شدیم، و عرض کردیم: تو امر بزرگی را اظهار میکنی، و ما بر جان تو از این طاغی بیمناکیم.
امام علیهالسلام فرمود:
او هر کاری بکند، نمیتواند بر من دست پیدا کند(1)
همچنین محمد بن سنان گفته است:
در روزگار خلافت هارون، به ابوالحسن الرضا علیهالسلام عرض کردم: تو در جای پدر خویش نشسته و امامت خویش را آشکار و مشهور کردهای، در حالی که خون از شمشیر هارون میچکد.
امام علیهالسلام فرمود: این سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا بر این داشته، که فرموده است: اگر ابوجهل بتواند مویی از سر من کم کند همه گواهی دهید، که پیامبر خدا نیستم.
و من به شما میگویم: اگر هارون مویی از سر من کم کند، من امام نیستم(2)
1) کافی جلد 1 ص 487. عیون و منقاب و ارشاد نیز آن را نقل کردهاند.
2) روضه کافی ص 257.